دست‌نوشته‌های کمیل

بایگانی

۷۷ مطلب با موضوع «مسیح کردستان» ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم

💠 - ما از اوضاع #کردستان باخبریم. شاید تغییراتی در فرماندهی سپاه به وجود بیاید که لازم است پیش از آن، این تغییرات در کردستان انجام شود.

- نه آمادگی دارم، نه تمایل، کار کردن در کنار #بروجردی لذتی دارد که هیچ پستی جایگزین آن نخواهد بود. بگذارید او کارش را انجام دهد.

#گلزاری بی مهابا حرف می زد و همین امر سبب شد آن دو نفر بحث را ادامه ندهند. از اتاق خارج شدند و اندکی بعد، با #ابوشریف برگشتند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آبان ۰۰ ، ۲۰:۴۵
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

آیت الله #خامنه‌ای بلافاصله نامه را از پاکت بیرون آورد. یک نفر جلو آمد و به او گفت وقت ایراد خطبه است. نامه را که خواند، غم در چهره‌اش نمایان شد و به فکر فرو رفت. نامه را در پاکت قرار داد و به گلزاری گفت: "سلام مرا به #بروجردی برسانید. به او بگویید بردبار باشد. به زودی اوضاع بهتر خواهد شد. این نامه را حتما به امام خواهم رساند."

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آبان ۰۰ ، ۲۱:۲۱
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

💠 ...لبخند همیشگی در چهره اش نقش بست؛ لبخندی که به گلزاری می گفت بهتر است فراموش کنی. وقت رفتن این حرف #بروجردی در ذهنش ماند: "صبر و حوصله کن و قرآن بخوان که آرامت کند."

گلزاری این را هم می دید که او قرآن جیبی بیرون آورده و زمزمه می کرد. چند قطره اشکی از گوشه چشمش سرخورده بود اما به روی او نیاورد. بهتر دید تنهایش بگذارد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آبان ۰۰ ، ۰۰:۰۹
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

بروجردی خسته و کوفته وارد پادگان #سنندج شد و مستقیم رفت سراغ گلزاری. پشت میز نشست و قلم دست گرفت و گزارشی از اوضاع منطقه نوشت، از مظلومیت #صیاد و بسیاری از ارتشی ها، از سرهنگ معصومی که روز گذشته در #گردنه_خان در گرداب خودخواهی یک سرهنگ دیگر مظلومانه شهید شد، از گلایه ها و اشک ریختن #صیاد و سی شهید گردنه خان نوشت. مخاطب او در نامه امام بود. به گلزاری گفت که خودش آن را تایپ کند. سمت چپ نامه هم نوشته بود «محرمانه» نامه را داخل پاکت گذاشت و درش را پلمپ کرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آبان ۰۰ ، ۱۰:۵۸
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

آقا رحیم [ #رحیم_صفوی] نگاهی به مسیر حرکت ستون‌های ارتش انداخت و گفت: "از کمین دشمن غافل نباشید. حتم دارم آنها از طریق ستون پنجم از عملیات باخبر خواهند شد. لازم است در موارد تغییر تاکتیک بدهیم."

💠 #بروجردی گفت: "ما تا #دیواندره و #سقز مشکلی نخواهیم داشت. تا #متوسلیان در پادگان #مریوان مستقر شود جاده #بانه را آزاد خواهیم کرد و به او خواهیم پیوست. ما در طول این عملیات در خدمت #صیاد هستیم. اگر در این مرحله یک گام دیگر آنها را سمت مرز عقب برانیم تسلط‌مان به منطقه بیشتر خواهد شد."

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مهر ۰۰ ، ۰۰:۱۲
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

بروجردی کار دیگری هم داشت که باید در حضور نیروهای سپاه با فرماندار [ #ناصر_کاظمی] در میان می‌گذاشت. فرمانداری را به سمت ساختمان سپاه رفت. #متوسلیان و #همت حال خوشی نداشتند. صافی پور و چند تن از #پیشمرگان هم در اتاق بودند. بروجردی گفت: "ما در چند شهر مشکل فرماندهی داریم، مثل #مریوان که شده جولان‌گاه حزب #دمکرات و #رزگاری." و سپس نگاهش متوجه #متوسلیان و ادامه داد: "این احمد آقا حریف آنها خواهد شد. با چند نفر از افرادی که به شما عادت کرده اند آماده شوید."

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۰۰ ، ۱۰:۱۹
داود احمدپور

 

بسم الله الرحمن الرحیم

💠 هم زمان که فرماندار [ #ناصر_کاظمی] و #متوسلیان رسیدند. انفجار گلوله خمپاره شدت گرفت. یکی از گلوله ها کنار مطلق [ #غلامرضا_قربانی_مطلق]، فرمانده سپاه پاوه منفجر شد. فرماندار زمانی به او رسید که او برای همیشه آرام گرفته بود.

صافی‌پور سراسیمه رسید و گفت: "دارند از سمت ارتفاع آتشگاه حمله می‌کنند. انگار خیالاتی دارند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۰۰ ، ۰۰:۰۳
داود احمدپور

 

بسم الله الرحمن الرحیم

متوسلیان: به شرطی که در کنار ملاقات با سران دمکرات ما را هم داخل آدم بداند.

- او فرماندار همه مردم است. اگر شما با او مدارا کنید بقیه پاسدارها حساب کارشان را می‌کنند.

- روی من حساب کن. روزهای سختی را برایت پیش بینی می‌کنم.

- اگر بخواهی در کردستان ماندگار شوی باید از این روزهای سخت عبور کنی. سعی کن آستانه صبرت را بالا ببری.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مهر ۰۰ ، ۰۰:۰۹
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

🔸اولین بار بود که جعفری با خشم او روبرو می‌شد. در نگاهش حکم عزل را به عینه می‌دید. #متوسلیان اسلحه‌ها را تحویل گرفت و رفت تو محوطه. یک جیپ با تفنگ 106 و عده‌ای پاسدار منتظر او بودند.

قد بلند و لاغر #متوسلیان برگشت سمت #بروجردی. قدم‌هایش، دستور دادنش، رفتارش،

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مهر ۰۰ ، ۱۳:۰۰
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

مسئول اسلحه خانه تسلیم نشد. یکی از همراهان #متوسلیان کفری شد و هر دو را کنار زد و با شلیک اولین گلوله درویش پرید جلو و اسلحه را از دست آن پاسدار گرفت. با ورود #بروجردی همه کنار کشیدند. همین که سر و کله جعفری پیدا شد بروجردی نگاه غضبناکی به او انداخت و گفت: "بنا نداری این بساط را جمع کنی؟"
- جعفری: ما آبمان تو یک جوی نمیرود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مهر ۰۰ ، ۰۹:۳۳
داود احمدپور