دست‌نوشته‌های کمیل

بایگانی

مسیح کردستان 24

جمعه, ۳۰ مهر ۱۴۰۰، ۱۲:۱۲ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

آقا رحیم [ #رحیم_صفوی] نگاهی به مسیر حرکت ستون‌های ارتش انداخت و گفت: "از کمین دشمن غافل نباشید. حتم دارم آنها از طریق ستون پنجم از عملیات باخبر خواهند شد. لازم است در موارد تغییر تاکتیک بدهیم."

💠 #بروجردی گفت: "ما تا #دیواندره و #سقز مشکلی نخواهیم داشت. تا #متوسلیان در پادگان #مریوان مستقر شود جاده #بانه را آزاد خواهیم کرد و به او خواهیم پیوست. ما در طول این عملیات در خدمت #صیاد هستیم. اگر در این مرحله یک گام دیگر آنها را سمت مرز عقب برانیم تسلط‌مان به منطقه بیشتر خواهد شد."

🔸به جز #صیاد و #بروجردی همه جلسه را ترک کردند. تمام فکر و ذکرشان جاده بانه – مریوان بود. اوضاع مریوان وخیم تر از آن بود که بتوانند با یک یورش آزادش کنند. #صیاد بار دیگر عملیات را مرور کرد و هر دو رفتند توی محوطه پادگان. #شیرودی که تازه رسیده بود، به #بروجردی گفت: "با چهار هلی کوپتر برای هلی برن آماده‌ایم."

- شما بمان که باهم به عملیات سرکشی کنیم.

🔹همین که #متوسلیان نیروها را سوار هلی کوپتر کرد خودش پرید بالا و اوج گرفتند. #شیرودی سمت #سقز پرواز کرد. از بالا موقعیت پایگاه های ضدانقلاب را به خوبی تشخیص می‌داد. در مدخل ورودی دیواندره یک ستون نظامی می‌دید. هر چه او بیشتر اوج می‌گرفت #بروجردی سبکبال تر می‌شد. در حالی که چشم انداز کوه ها را از نظر می‌گذراند به #شیرودی گفت: "از این بالا می توان همه چیز را ببینی و نبینی. الان در چند محور درگیری شروع شده. سمت چپ #متوسلیان درگیر است. زیر پایمان #صیاد خودش را به ستونی از ارتش رسانده که دارند می‌روند تو دهان اژدها. بچه‌های سپاه اراک دارند می‌رسند پادگان بانه. کدام‌شان موفق می‌شوند، کدام ناکام؟"

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۰/۰۷/۳۰
داود احمدپور

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی