دست‌نوشته‌های کمیل

بایگانی

مسیح کردستان 21

سه شنبه, ۲۷ مهر ۱۴۰۰، ۱۲:۰۹ ق.ظ

 

بسم الله الرحمن الرحیم

متوسلیان: به شرطی که در کنار ملاقات با سران دمکرات ما را هم داخل آدم بداند.

- او فرماندار همه مردم است. اگر شما با او مدارا کنید بقیه پاسدارها حساب کارشان را می‌کنند.

- روی من حساب کن. روزهای سختی را برایت پیش بینی می‌کنم.

- اگر بخواهی در کردستان ماندگار شوی باید از این روزهای سخت عبور کنی. سعی کن آستانه صبرت را بالا ببری.

#متوسلیان سینه جلو داد و در آغوش گرمش آرام گرفت.

هم زمان که فرماندار [ #ناصر_کاظمی] و #متوسلیان رسیدند. انفجار گلوله خمپاره شدت گرفت. یکی از گلوله ها کنار مطلق [ #غلامرضا_قربانی_مطلق]، فرمانده سپاه پاوه منفجر شد. فرماندار زمانی به او رسید که او برای همیشه آرام گرفته بود.

صافی‌پور سراسیمه رسید و گفت: "دارند از سمت ارتفاع آتشگاه حمله می‌کنند. انگار خیالاتی دارند."

او بیشتر در سامان دادن نیروهای بومی فعالیت می‌کرد. فرماندار نگاهی به قیافه پریشان او انداخت و گفت: "آماده شوید که مانع پیشروی آنها شویم."

صافی پور جا خورد. فرماندار تفنگ فرمانده سپاه را از روی زمین برداشت و به صورت حرفه‌ای خشاب عوض کرد. به #متوسلیان گفت: "نباید امان‌شان بدهید احمد."

 

🔸 #متوسلیان پرید توی محوطه سپاه و نیروها را آماده رزم کرد. شدت آتش خمپاره که بیشتر شد فرماندار رگباری جلو کشید. صافی پور اما هنوز مات و متحیر رفته بود تو نخ رفتارهای حساب شده او که مثل یک نظامی در حال عقب راندن یک گروه مهاجم دمکرات بود. #دمکرات ها تا غرب تپه آتشگاه عقب نشینی کردند.

 

🔹 فرماندار به تخته سنگی تکیه داد و عرق از صورت پاک کرد. داشت می‌دید نگاه #پیشمرگان نسبت به او عوض شده است. یادش آمد که با #بروجردی ملاقات دارد. برگشت فرمانداری

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۰/۰۷/۲۷
داود احمدپور

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی