مسیح کردستان (19)
بسم الله الرحمن الرحیم
مسئول اسلحه خانه تسلیم نشد. یکی از همراهان #متوسلیان کفری شد و هر دو را کنار زد و با شلیک اولین گلوله درویش پرید جلو و اسلحه را از دست آن پاسدار گرفت. با ورود #بروجردی همه کنار کشیدند. همین که سر و کله جعفری پیدا شد بروجردی نگاه غضبناکی به او انداخت و گفت: "بنا نداری این بساط را جمع کنی؟"
- جعفری: ما آبمان تو یک جوی نمیرود.
- بروجردی: غروب بیا دفتر تا صحبت کنیم. حرف زدن از اختلاف جلوی این همه پاسداری که قرار است امشب به کام مرگ بروند چه معنی دارد؟
🔸اولین بار بود که جعفری با خشم او روبرو میشد. در نگاهش حکم عزل را به عینه میدید. #متوسلیان اسلحه ها را تحویل گرفت و رفت تو محوطه. یک جیپ با تفنگ 106و عدهای پاسدار منتظر او بودند.
قد بلند و لاغر #متوسلیان برگشت سمت #بروجردی. قدمهایش، دستور دادنش، رفتارش، همه در دایره نگاه کنجکاو او قرار گرفته بود تا با همین مشخصات به لیست افرادی اضافه شود که در آینده لازمش داشت. جلو رفت
و خیلی آرام گفت: "شما که وارد عمل بشوید فرمانده سپاه با همان محدود افراد خود از سمت شهر وارد عمل خواهد شد. #پاوه را برای ورود فرماندار جدید [ #ناصر_کاظمی] آماده کنید. با او مدارا کنید و باهم بسازید."
# -🔹متوسلیان: به شرطی که در کنار ملاقات با سران دمکرات ما را هم داخل آدم بداند.
- او فرماندار همه مردم است. اگر شما با او مدارا کنید بقیه پاسدارها حساب کارشان را میکنند.
- روی من حساب کن. روزهای سختی را برایت پیش بینی میکنم.
- اگر بخواهی در کردستان ماندگار شوی باید از این روزهای سخت عبور کنی. سعی کن آستانه صبرت را بالا
ببری.
#متوسلیان سینه جلو داد و در آغوش گرمش آرام گرفت