دست‌نوشته‌های کمیل

بایگانی

مسیح کردستان 27

دوشنبه, ۳ آبان ۱۴۰۰، ۰۹:۲۱ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

آیت الله #خامنه‌ای بلافاصله نامه را از پاکت بیرون آورد. یک نفر جلو آمد و به او گفت وقت ایراد خطبه است. نامه را که خواند، غم در چهره‌اش نمایان شد و به فکر فرو رفت. نامه را در پاکت قرار داد و به گلزاری گفت: "سلام مرا به #بروجردی برسانید. به او بگویید بردبار باشد. به زودی اوضاع بهتر خواهد شد. این نامه را حتما به امام خواهم رساند."

گلزاری از پشت جایگاه بیرون رفت و قاطی نمازگزارها شد. گوش تیز کرد به خطبه نماز جمعه. آیت الله خامنه‌ای گزیده‌ای از نامه #بروجردی را با تحلیل منسجمی برای نمازگزارها تشریح می‌کرد. او تصویر زیبا و در عین حال دردناکی از مظلومیت #سنندج ارائه داد، به گونه‌ای که برای گلزاری که خودش شاهد این جنگ بود دل نشین و جذاب بود.

روز بعد گلزاری مستقیم رفت دفتر هماهنگی سپاه. دو پاسدار رودروی او نشستند و پس از احوال پرسی رفتند سر اصل مطلب.

 

🔹 -شما لیاقت خود را در جریان جنگ سنندج نشان دادید. می‌خواهیم فرماندهی سپاه غرب کشور را به شما بسپاریم.

گلزاری با تیزبینی چشم انداخت به پاسدار و گفت: "ولی علت اصلی این پیروزی متوجه #بروجردی و آقا رحیم است، پس بروید سراغ آنها."

- سراغ آنها هم خواهیم رفت. شاید لازم باشد بروجردی کمی استراحت کند.

- ولی بروجردی میانه‌ای با خستگی ندارد. شما دارید برای کسی نقشه می‌کشید که اکنون در کنار سرهنگ #صیادشیرازی در حال پاکسازی جاده #بانه_مریوان است تا خودش را به #متوسلیان برساند. بهتر است اطلاعات خودتان را درباره ایشان اصلاح کنید.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۰/۰۸/۰۳
داود احمدپور

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی