دست‌نوشته‌های کمیل

بایگانی
آخرین مطالب

۳۲ مطلب با موضوع «مصطفی و غاده» ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم 

نامه ای به عاشق صادق 

تو را سرزنش می کردند که «این چه زندگی است که تو داری؟» و تو می گفتی «خودم خواستم، خودم انتخاب کردم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ خرداد ۹۹ ، ۱۵:۵۹
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم 

مصطفی و غاده 

 

«شهید چمران حدود شش یا هفت سال بعد از دوری از همسر اول، با خانم «غاده جابر» در جنوب لبنان آشنا می شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ خرداد ۹۹ ، ۱۹:۰۱
داود احمدپور

بسم رب الشهدا

مصطفی و غاده 

فاطمه طباطبایی، عروس امامخمینی (ره) و همسر زندهیاد سید احمد خمینی در کتاب خود با عنوان «اقلیم خاطرات» ، ماجرای ازدواج شهید چمران را شرح میدهد:

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ خرداد ۹۹ ، ۲۱:۳۸
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم 

عبادت دکتر چمران

وسط شب که مصطفى براى نماز بیدار مى‏شد، غاده - همسر شهید-  طاقت نمى‏آورد، مى‏گفت:

" بس است دیگر،استراحت کن، خسته شدى‏."

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ خرداد ۹۹ ، ۰۴:۰۲
داود احمدپور

بسم رب الشهدا

با ما جنگید، اما مرد شریفی بود

وقتی بعد از شهادت مصطفی از آن خانه آمدم بیرون –چون مال دولت بود- هیچ چیز جز لباس تنم نداشتم. حتی پول نداشتم خرج کنم. چون در ایران رسم است که فامیل مرده از مردم پذیرایی کنند و من آشنا نبودم. در لبنان این طور نیست. دیدم آن خانه مال من نیست و باید بروم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ خرداد ۹۹ ، ۲۳:۳۱
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

«شهید چمران حدود شش یا هفت سال بعد از دوری از همسر اول، با خانم «غاده جابر» در جنوب لبنان آشنا می شود. «غاده جابر» از چهره های بسیار معروف ادبیات، نویسنده وشاعر عرب بوده اند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ خرداد ۹۹ ، ۰۰:۲۰
داود احمدپور

بسم رب الشهدا

اینکه خواب مجسمه چمران را دیدم این است که، گاهی فکر میکنم اگر تمام ایران را به اسم چمران میکردند این دلم را خشک میکند؟ آیا این، یک لحظه از لبخند مصطفی از دست محبت مصطفی را جبران میکند؟ هرگز! اما وقتی دانشگاه شهید چمران مثل چمران را بپروراند، چرا.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ خرداد ۹۹ ، ۲۲:۴۳
داود احمدپور

بسم رب الشهدا

وقتی بعد از شهادت مصطفی از آن خانه آمدم بیرون، چون مال دولت بود، هیچ چیز جز لباس تنم نداشتم. حتی پول نداشتم خرج کنم. چون در ایران رسم است فامیل مرده از مردم پذیرایی کنند و من آشنا نبودم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ خرداد ۹۹ ، ۲۲:۰۱
داود احمدپور

بسم رب الشهدا

همه جا مصطفی سعی میکرد خودش کمتر از دیگران داشته باشد، چه لبنان، چه کردستان، چه اهواز. لبنان که بودیم جز وسایل شخصی خودم چیزی نداشتیم. در لبنان رسم نیست

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ خرداد ۹۹ ، ۲۳:۴۱
داود احمدپور

بسم رب الشهدا

وقتی بعد از شهادت مصطفی از آن خانه آمدم بیرون، چون مال دولت بود، هیچ چیز جز لباس تنم نداشتم. حتی پول نداشتم خرج کنم. چون در ایران رسم است فامیل مرده از مردم پذیرایی کنند و من آشنا نبودم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱ ۰۸ خرداد ۹۹ ، ۰۰:۱۵
داود احمدپور