بسم الله الرحمن الرحیم
بـه در خواسـت خـودم مهریـه ام شـد یـک دوره تفسـیر المیـزان بـه جـای آینـه شـمعدان، تفسـیر المیـزان را دور تـا دور سـفره عقـد چیدیم!برکتـی کـه ایـن تفسـیر بـه زندگـی مـان مـی داد، میارزید بـه هـزاران شـگونی کـه آینـه وشـمعدان میخواسـت داشـته باشـد.برای مراسـم هـم برنـج اعـلا خریدیــم، ولــی فتــح الله نگذاشــت درســت کنیم!میگفت:حــالا کــه ایــن همــه آدم نــدار وگرســنه داریـم، چگونـه شـب عروسـیم چنیـن غـذای گـران قیمتـی بدهـم؟! برنـج هـا را بسـته بنـدی کردیـم و بــه خانــواده هــای نیازمنــد دادیــم. وقتــی برنــج هــا را میدادیم.فتــح الله میگفت:ایــن هدیــه امـام خمینی(ره)اسـت.
خاطره ای از زندگی خبرنگار شهید فتح الله ژیان پناه
منبع:کتاب خدا بود و دیگر هیچ نبود، ص 40