دست‌نوشته‌های کمیل

بایگانی

شجاعت

جمعه, ۳ دی ۱۴۰۰، ۰۷:۵۷ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم
خریدمـان، از یـک دسـت آینه شـمعدان و حلقـه ازدواج فراتـر نرفت!برای مراسـم، پیشـنهاد کردم غذا
طبـق رسـم معمـول تــهیه شـود کـه بـه شـدت مخالفـت کرد!گفت:چـه کسـی را گـول میزنیم؟اگـر
قــرار اســت مجلــس مــان را ایــن طــور بگیریــم، پــس چــرا خریدمــان را آنقــدر ســاده گرفتیم؟!تــو
از مـن نخـواه کـه بـر خـلاف خواسـت خـدا عمـل کنم.بـا اینکـه بـرای مراسـم، اسـتاندار،
جمعی از
متمولیـن کرمـان آمـده بودند،همـان شـام سـاده ای کـه تهیـه شـده بـود را داد!حمیـد میگفـت:
شـجاعت فقـط توجنگیـدن و ایـن چیزهـا نیسـت؛ شـجاعت یعنـی همیـن کـه بتوانـی کار درسـتی
را کـه خـلا ِف ِ رسـم و رسـوم بـه غلـط جـا افتـاده اسـت، انجـام بدهـی.

برشی از زندگی شهید حمید ایران منش - منبع: دو نیمه سیب، موسسه مطاف عشق

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۰/۱۰/۰۳
داود احمدپور

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی