بسم الله الرحمن الرحیم
رفت پیش یک دعانویس شکایت داشت گفت : آقا برای من یه دعا بنویس تا از شر این شوهرم نجات پیدا کنم شب موقعی که میاد خونه مثل سگ میمونه , منو کتک میزنه , زندگیمو به آتیش کشیده هر کاری می کنم فایده نداره , روز خوش ندارم
راستش اگه یه دعا بنویسی آروم بشه ممنون میشم خانمه گفت ,گفت, گفت
دعا نویس نگاه کرد , نگاه کرد , نگاه کرد آخر سر بهش گفت :برای تو یه دعا دارم آب روی آتیشه ولی یه شرط داره برای دعای تو, دوتا دونه تار موی سیبیل