دست‌نوشته‌های کمیل

بایگانی

هدیه های شعبانیه18

سه شنبه, ۲۶ فروردين ۱۳۹۹، ۱۰:۲۷ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

پشت فرمون داشتم رانندگی میکردم با دوستم هم گرم صحبت بودم حواسم نبود این صحبت کردنها سرعت مرا به شدت پایین آورده بود و پشت سرم ترافیک درست کرده بودم

جوانی با ماشینش سمت راست من در حالی که داشت سبقت می گرفت رو کرد به من با صدای بلند فریاد زد و گفت

الاغ حواست کجاست ترافیک درست کردی

من هم از توی آینه پشت سرم را نگاه کردم دیدم راست میگه ترافیک درست کردم من هم ماشین رو هدایت کردم سمت راست راه را باز کردم ماشینها یکی یکی رد شدند رفتند

راه را  ادامه دادم سرچهارراه رسیدم پشت چراغ قرمز جوان پشت چراغ قرمز ایستاده بود من هم کنار آن قرار گرفتم زدم به شیشه ماشینش منو نگاه کرد شیشه رو داد پایین

 بهش گفتم  الاغ مال جنس مونث من مذکرم به من میگن خردر ضمن مگه تو حضرت سلیمانی که با حیوانات صحبت می کنی از داشبورد دو تا شکلات درآوردم دادم بهش

تا شکلات رو گرفت بهم گفت بعد چهارراه

بایست کارت دارم ان طرف چهار راه منتطر من بود

منم نگه داشتم بعد اومد منو بغل کرد رفاقت ما که الان بالای ۲۰ سال  وجود داره از همون جا شروع شد اگر اون روز من هم مثل اون فحاشی میکردم این رفاقت و نداشتیم این قصه رو نداشتم

http://dahmadpoor.blog.ir/

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۱/۲۶
داود احمدپور

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی