دست‌نوشته‌های کمیل

بایگانی

۱۰۸ مطلب با موضوع «پدر موشکی ایران تهرانی مقدم» ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم

دوباره بعد از صبحانه برای استفاده از برنامه های گروه بندی کردند حاج محسن حسن آقا را سرگروه بازدید از دانشکده آموزش توپخانه کرد و گروه حسن آقا پشت سر سرتیپ غالی رابط توپخانه در ستاد مشترک ارتش سوریه راه افتاد این بار مقصد پرواز یاک 40 به شهر حلب بود دومین شهر مهم سوریه و قلب اقتصادی آن که بیشتر از دمشق  جمعیت داشت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۹ ، ۱۶:۰۶
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

گریه زیر آسمان تاریک می چسبید حسن آقا روبروی ساختمان حرم حضرت رقیه سلام الله علیها نشسته بود و هر چه می‌کرد اشک هایش بند نمی آمدند دوباره سادگی و کوچکی حرم دلش را آتش زده بود نه گنبدی و نه بار گاهی تمام قد و تمام مرقد سه ساله امام دو تا اتاق تودرتو بود که به دیوار شان قفسه های فلزی کتابخانه‌ای بسته بودند نتوانسته بود زیاد کنار ضریح بماند سلام نماز را داده بود بیرون بی اختیار ذکر لعنت الله علی القوم ظالمین را تکرار می‌کرد و اشک‌هایش می‌آمدند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مهر ۹۹ ، ۰۹:۱۹
داود احمدپور

بسم الله الرّحمن الرّحیم

خیلی زود ظهرر شده بود آنقدر که سرگرم بررسی و تحلیل آرایش نظامی و چرایی داشتن یا نداشتن سلاحی شده بودند گذشت زمان را احساس نکرده بودند سیستم جدید هدایت آتش توپخانه و موشک های کروز ضدکشتی موریانه و فراگ 7 بیش از همه توجه حسن را به خودش جلب کرده بوند به خوبی مزیت موشک را نسبت به توپخانه را می دانست اما تا آن روز هیچ موشکی را از نزدیک ندیده بود

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مهر ۹۹ ، ۱۳:۲۲
داود احمدپور


بسم الله الرحمن الرحیم

بعد از صبحانه همگی توی لابی جمع شدند یکی از مسئولان سوری لیست برنامه هایی که برای آن روز هماهنگ شده بود را به حاج محسن داد حاج محسن نگاهی به چهار برنامه بازدید همزمان که برای همان صبح پیشنهاد شده بود انداخت پیشنهادهای خوبی بودند به فرماندهان که در خلسه بعد از صبحانه روی مبل ها نشسته بودند کرد و گفت به نظرم چهار گروه بشیم که بتونیم همه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مهر ۹۹ ، ۱۱:۱۵
داود احمدپور


بسم الله الرحمن الرحیم

روبروی در زینبیه ماشین سیاه مابین همتایان جلوتر و عقب تر خودش متوقف شد چراغ گردان روشنش را خاموش کرد ولی کسی از جایش تکان نخورد شفیع‌زاده دستش را گذاشت روی پای حسن آقا و گفت  پیاده نمیشی حسن آقا بی‌آنکه چیزی بگوید در را باز کرد و پیاده شد نگاهی به گنبد کوچک و بارگاه قدیمی و محقق روبرویش انداخت هرچه می دید فقط و فقط عظمت و بزرگی بانوی اهل بیت بود نه کوچکی قبح و بارگاه او در این شهر بنی امیه بعد از ۱۴۰۰ خورده‌ای سال هنوز این

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۹۹ ، ۱۰:۵۰
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

حالا که شش ماه از زندگی مشترکشان گذشته بود کمی بیشتر با روحیات الهام آشنا شده بود اما وقتی فکرش را می کرد باز هم از این ۶ ماه نزدیک ۵ ماه  را دور از هم گذرانده بودند حتی در فرصت های کوتاه تهران بودنش هم گاهی مجبور می‌شد شبانه‌روز در جلسات شرکت کند و کارهای توپخانه را راست و ریس کند سرش را کمی چرخاند و با چشمان نیمه باز است که صندلی خالی کنارش نگاه کرد تا حالا با الهام مسافرت نرفته بود چقدر خوب میشد اگر الهام کنارش نشسته بود و مثل همیشه به او لبخند می زد از فکر خودش خنده اش گرفت هنوز از آن روزهایی که برای ازدواج نکردن هزارجور دلیل و منطق قانع‌کننده ردیف می کرد یک سال هم نمی گذشت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مهر ۹۹ ، ۲۱:۳۰
داود احمدپور


بسم الله الرحمن الرحیم

صندلی گرم خالی شفیع‌زاده جان می داد برای لمیدن و چرت زدن حسن آقا خودش را انداخت روی صندلی دوباره از پنجره نگاه کرد ابرهای سفید رفته بودند تا چشم کار می‌کرد کوهستان بود و کمی آن طرف‌تر طلوع نور خورشید بر آبی دریاچه وان نشان می داد که وارد آسمان ترکیه شده اند اولین بار بود که مقصد سفرش کشور سوریه بود لک زده بود برای یک زیارت درست و حسابی از آنها که بنشینند و سر فرصت خودش را جستجو کند و برای تک تک خواسته ها و نیازهایش توسلی کند نسخه بگیرد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مهر ۹۹ ، ۱۰:۳۸
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

سرداری که آرزویش نابودی اسرائیل بود

شهید طهرانی مقدم علاقه زیادی به ورزش فوتبال داشت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ خرداد ۹۹ ، ۲۳:۰۴
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

سرداری که آرزویش نابودی اسرائیل بود

پدر موشکی ایران را بهتر بشناسیم

شهید تهرانی مقدم می گفت در حضور مقام معظم رهبری، احساس می کردم که با یک صاحب فن و یک متخصص فوق العاده خبره طرف هستیم. لذا هر ابهامی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ خرداد ۹۹ ، ۲۳:۵۳
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

سرداری که آرزویش نابودی اسرائیل بود

مدیر عالم وخلاق

روزی که خدمت ایشان بودم، درباره توفیقاتی که به دست می آورد به من چنین گفت: این کارهایی که من به سرانجام رساندم، به امکانات گسترده نیازی ندارد. من فقط از توانمندی های

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ خرداد ۹۹ ، ۲۲:۵۱
داود احمدپور