دست‌نوشته‌های کمیل

بایگانی
آخرین مطالب

۱۱۵ مطلب با موضوع «خاطرات» ثبت شده است

بنام خدا

صبحگاه شیرین..... هر روز صبح بعد نماز صبح قبل از طلوع افتاب صبحگاه برپا میشد زمان دویدن بچه ها شعارهای را میدادند که محتوای ارزشی داشتند این شعارها بگونه ای بود که نظم  نظامی بهم نمیخورد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ فروردين ۹۹ ، ۱۹:۰۷
داود احمدپور

بنام خدا

شهید مجتبی صفدری (4)

برای نماز ده دقیقه قبل از اذان توی حسینه بود یکی از دوستان گفت مجتبی جان چرا زود میروی گفت وقتی اذان گفته میشود یعنی خدا منتظر است من زودتر میروم تا منتظر خدا باشم نه اینکه خدا را منتظر بذارم

 

مجتبی صفدر پیراهن مخصوص عملیات داشت پشت پیراهن نوشته بود لبخد امام اموخت مرا رمز شهادت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ فروردين ۹۹ ، ۱۲:۱۲
داود احمدپور

شهید اسد شاملو (3)

خاطراتم (3)

من و علی اکبر علی محمدی  و اسد شاملو  با هم رفته بودیم میدان ولی عصر برای برنامه های سیاسی

توی میدان ولیعصر یکی از طرفداران منافقین روز نامه مجاهد دستش بود تبلیغ میکرد من رفتم جلو گفتم اقا ببخشید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ فروردين ۹۹ ، ۱۱:۲۵
داود احمدپور

 

بسم الله الرحمن الرحیم

اسد شاملو (2)

صبح وارد مدرسه شدم دیدم یکی از طرفداران منافقین کاغذی دست دارد که رویش نوشته وامرو شوری بینهم

رفتم جلو گفتم اینجا نوشتی امر شوروی بینمون باشه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۹۹ ، ۱۶:۰۸
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

اسد شاملو (1)

ساعت 4 بعد از ظهر بود من و داود ذالفقار بیگی توی قرار گاه قلاجه از سمت گردان میثم به سمت ستاد میرفتیم اسد شاملو را دیدیم خوشحال شدیم چون اسد توی عملیات الی بیت المقدس بشدت مجروح شده بود

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۹۹ ، ۱۶:۰۴
داود احمدپور