دست‌نوشته‌های کمیل

بایگانی

۳۴۹ مطلب در تیر ۱۴۰۱ ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم

🌷قال الإمام الصادق علیه السلام:

بادِرُو أحداثَکُم بِالحَدیثِ قَبلَ أن تَسبِقَکُم إلَیهِمُ المُرجِئَةُ

🌸امام صادق علیه السلام می فرمایند:

نوجوانان را قبل از این که دشمنانِ اعتقادى به سراغ آنان بروند ، حدیث بیاموزید .

 میزان الحکمه ، ح 22752 .

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۰۱ ، ۱۰:۲۳
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

 بیانات شهید سلیمانی درباره پیام حج امام خمینی(ره)

ای نشستگان در مقابل خانه خدا، به ایستادگان در مقابل دشمنان خدا دعا کنید...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۰۱ ، ۰۹:۵۰
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

 امدادهای غیبی °○❂

💠 خاطره‌ای از شهید «سیّد محمّدرضا دستواره»، قائم‌مقام فرماندهی لشکر 27 محمدرسول الله(ص):

🔸«... قبل از شروع عملیات بیت‌المقدس(آزادسازی خرمشهر)،  مسئولیت واحد پرسنلی تیپ 27 را به عهده داشتم. به خاطر دارم غروب روزی که قرار بود عملیات شروع بشود،    نزد #حاج_احمد_متوسلیان(فرمانده تیپ) رفتم و از او تقاضا کردم اجازه بدهد به عنوان یک نیروی سادة رزمی، همراه رزمندگان عمل‌کننده بروم به عملیات. وی بعد از اصرار زیاد من اجازه داد. این شد که رفتم به غرب رودخانه کارون و آن شب در خدمت شهید #رضا_چراغی که آن زمان فرماندهی گردان حمزه را به عهده داشت، حرکت کردیم و رفتیم جلو، فراموش نمی‌کنم که وقتی به آن خاکریزهای سراسری شمالی ـ جنوبی دشمن نزدیک می‌شدیم، سگ‌های نگهبان تعلیم دیدة دشمن، مرتب پارس می‌کردند، اما هیچ چشم بینا و هیچ گوش شنوایی از طرف بعثیون کافر وجود نداشت که متوجه حرکت و عبور ما از آن خاکریزها بشود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۰۱ ، ۰۹:۴۴
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

 شوخی جالب شهید دستواره با رهبر انقلاب!

پس از عملیات والفجر8 بچه های کادر لشکر ۲۷ بملاقات #آیت_الله_خامنه‌ای در محل ریاست جمهوری رفتند. بعد از دریافت گزارش عملکرد لشکر در عملیات، و در پایان دیدار، وقتی آقا داشتند از پلکان انتهای سالن بالا می‌رفتند، دفعتاً شهید دستواره، معاون جوان و پرجنب

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۰۱ ، ۰۹:۴۰
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

شوخی طبعی#شهید_سیدمحمدرضا_دستواره🥀


▫️ خودش تعریف می کرد:👇
برای عمل جراحی سرم را تراشیدند. رفتم جلوی آینه و به آقایی که تیغ در دستش بود، گفتم: ابرو و ریشم را هم بزن.🙂
آن آقا گفت: یعنی چی؟😐
گفتم: مال خودم است دیگر؛ بزن کاریت نباشه.🤨
ابرو و محاسنم را زدند و وقتی جلوی آینه رفتم، خودم را نشناختم. پیش خودم گفتم سید (پدرم) را سر کار بگذارم.😈
روی ویلچر نشستم و خودم را جلوی در ورودی بیمارستان رساندم تا سید بیاید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۰۱ ، ۰۹:۳۸
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

شهیدی که منافقین چشمهایش را در آوردند و گوش‌هایش را بریدند و بعد شهیدش کردند...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۰۱ ، ۲۳:۴۲
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم


🔻زمان طاغوت، استانداری به یزد آمده بود که وزنه بردار هم بود و شاخ و شانه می کشید. روزی کسی را نزد حاج آقا #شهید_صدوقی فرستاد که من روزی بیست لیتر شیر می خورم و ۱۲۰ کیلو وزنه برمی دارم و خلاصه آدم عادی نیستم که بشود هر حرفی را درباره ام زد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۰۱ ، ۲۳:۱۴
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

سالها پیش حاکمی به یکی از سوارکارانش گفت مقدار سرزمین هایی را که با اسبش طی کند به او خواهد بخشید.

🔹همان طور که انتظار میرفت، اسب سوار به سرعت برای طی کردن هر چه بیشتر سرزمینها سوار بر اسب شد و با سرعت شروع کرد به تاختن با شلاق زدن به اسبش با آخرین سرعت ممکن می تاخت و می تاخت.

🔹حتی وقتی گرسنه و خسته بود متوقف نمی شد چون می خواست تا جایی که امکان داشت سرزمین های بیشتری را طی کند.  

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۰۱ ، ۲۲:۳۰
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

۱۳تیر ۶۵-سالروز شهادت محمدرضادستواره(جانشین لشکر27محمدرسول‌الله-ص)

 سردار شهید محمدرضا دستواره :

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۰۱ ، ۲۱:۴۵
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

ایستگاه آخر

...اتوبوس از اولین ایستگاه حرکت کرد،
تمام صندلی‌ها پر شده بود
و به ناچار وسط راهرو ایستادم.

چند مقصد اول،
همچنان به جمعیت اضافه می‌شد
و من هم خسته‌تر،
البته دیدن صحنه‌ی احترام نوجوان،
که جایش را به پیرمردی عصا به دست داد،
خستگی را از تنم به در کرد!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۰۱ ، ۱۹:۱۰
داود احمدپور