دست‌نوشته‌های کمیل

بایگانی

شهید رضا دستواره 2

سه شنبه, ۱۴ تیر ۱۴۰۱، ۰۹:۴۴ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

 امدادهای غیبی °○❂

💠 خاطره‌ای از شهید «سیّد محمّدرضا دستواره»، قائم‌مقام فرماندهی لشکر 27 محمدرسول الله(ص):

🔸«... قبل از شروع عملیات بیت‌المقدس(آزادسازی خرمشهر)،  مسئولیت واحد پرسنلی تیپ 27 را به عهده داشتم. به خاطر دارم غروب روزی که قرار بود عملیات شروع بشود،    نزد #حاج_احمد_متوسلیان(فرمانده تیپ) رفتم و از او تقاضا کردم اجازه بدهد به عنوان یک نیروی سادة رزمی، همراه رزمندگان عمل‌کننده بروم به عملیات. وی بعد از اصرار زیاد من اجازه داد. این شد که رفتم به غرب رودخانه کارون و آن شب در خدمت شهید #رضا_چراغی که آن زمان فرماندهی گردان حمزه را به عهده داشت، حرکت کردیم و رفتیم جلو، فراموش نمی‌کنم که وقتی به آن خاکریزهای سراسری شمالی ـ جنوبی دشمن نزدیک می‌شدیم، سگ‌های نگهبان تعلیم دیدة دشمن، مرتب پارس می‌کردند، اما هیچ چشم بینا و هیچ گوش شنوایی از طرف بعثیون کافر وجود نداشت که متوجه حرکت و عبور ما از آن خاکریزها بشود.

🔹حدود 2 کیلومتری جادة اهواز به خرمشهر که رسیدیم،حاج احمد از طریق بی‌سیم، رمز شروع درگیری و آغاز عملیات را اعلام  کرد. در آن لحظات، من به اتفاق شهید  چراغی، در سر ستون گردان حمزه بودیم. هیچ کسی جلوتر از من و چراغی در ستون گردان نبود. گردان حمزه در بین پنج گردان تک‌ور محور عملیاتی سلمان، جلوترین گردان بود و بنده، چراغی و نصرت قریب و سایرین در سر ستون بودیم.

🔺موقعی که خواستیم رمز را به نیروهایمان اعلام کنیم، شاهد اتفاق عجیبی شدیم: من تا همین امروز هم این معما برایم حل نشده که آخر چه کسی جلوتر از ما قرار داشت که آن طور شدید، صدای فریادهای انبوه الله‌‌اکبر، یا زهرا (س) و یا علی‌بن ابی‌طالب (ع) و یا حسین (ع)، جلوتر از ما شنیده می‌شد!

▪️در آن لحظات، هرچه فکر کردم، دیدم خدایا، ما که جلوتر از همة نیروها هستیم، نیروها در پشت سر ما هستند و تیراندازی و فریادهای آن‌ها از پشت سر ما به گوش می‌رسد. این صداهایی که از مقابلمان شنیده می‌شوند؛ این فریادهای پرشوری که مثل شعارهای مردم در تظاهرات قبل از پیروزی انقلاب است، از جانب چه کسی است؟! وقتی که به دژ دشمن بر روی جاده اهواز ـ خرمشهر رسیدیم، آنجا دیدیم هیچ کس جز خود ما حضور ندارد و سایر نیروهای بسیجی از پشت سر ما دارند می‌آیند.

🔸بر روی دژ با کمال حیرت دیدیم کلی از سنگرهای دشمن متلاشی شده‌اند، بسیاری از نیروهای مزدور بعثی وحشت‌زده پا به فرار گذاشته بودند. من این نکته را با تمام وجودم احساس و لمس کردم که آن صداها، صدای ملائکة‌الله بود؛ ملائک بودند که در جلوی ما به گفتن تکبیر و ذکر یا زهرا (س) و یا حسین (ع) پرداخته بودند و جنود الهی به امداد و کمک ما آمده بودند.

▫️این خاطره، همین طور برایمان باقی ماند و انشاءالله اصل و صورت واقعی این قضیه در قیامت برای ما روشن و نمایان شود.»

📚 برگرفته از کتاب «نبردهای جنوب اهواز»، نوشته گلعلی بابایی

ا▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️

🌷۱۳ تیرماه ۶۵- سالروز شهادت محمدرضا دستواره(جانشین لشکر 27 محمدرسول‌الله-ص)

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱/۰۴/۱۴
داود احمدپور

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی