دست‌نوشته‌های کمیل

بایگانی

۲۹۲ مطلب در آبان ۱۴۰۰ ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم

 ۲۵ آبان ۱۳۶۱

🌷۳۷۰ شهید در یک روز

🌴 دوران #دفاع_مقدس

🔹 استان اصفهان با تقدیم حدود ۲۳۵۰۰ شهید دوران دفاع مقدس حماسه ای مثال زدنی خلق کرده و فقط در گلستان شهدای شهر اصفهان ۶۸۰۰ شهید گلگون کفن آرمیده اند؟

🌼 در استان اصفهان ۳ خانواده ۶ شهیدی، ۳ خانواده ۵ شهیدی، ۷ خانواده ۴ شهیدی، ۵۹ خانواده ۳ شهیدی و ۵۴۲ خانواده ۲ شهیدی وجود دارد؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۰۰ ، ۲۱:۳۷
داود احمدپور

بنام خدای مهربان


اسمم را،
سنگی نگه می دارد
خودم را،
گوری...

و یادم را،
نمی دانم...

نوع زندگیم

نوع و عشق به یاد کردن ها را مشخص میکند
یاد کردن دوستان و خویشان نشان از زندگی قشنگ است

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۰۰ ، ۱۸:۴۶
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

 ماجرای موشک‌سازی

🔻رهبر انقلاب: این حرکت به سمت نوآوری فنّی و علمی را هم ما در دفاع مقدّس به دست آوردیم؛ چون در دفاع مقدّس نیاز داشتیم به خیلی چیزها و در اختیارمان نبود، امکاناتش را نداشتیم و نیروهای مؤمن، فداکار رفتند به فکر اینکه درست کنند. مثلاً فرض کنید مرحوم شهید حسن [تهرانی]مقدّم در همان اوقات، در یک بخشی این ماجرای موشک‌سازی را به یک شکلی راه انداخته بود که ایشان و دیگران به ما گفتند بیایید بازدید کنید؛ رفتیم آنجا دیدیم که بله اینها شروع کرده‌اند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۰۰ ، ۱۸:۲۹
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

رهبر انقلاب: شهید طهرانی مقدم سراپا اخلاص بود من ۶-۲۵ ساله ایشان را از نزدیک می‌شناسم. #همت خیلی بلندی داشت افقهای خیلی بلندی را می‌دید. یکی از خصوصیات برجسته ایشان #مدیریت بود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۰۰ ، ۱۷:۰۶
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

و دشمنان ما باید این معنا را بدانند که جمهورى اسلامى از این به بعد، بلکه از اولى که این جمهورى رو به رشد رفت، جورى تثبیت شده است و جورى در دنیا الآن به حسب‏ واقع نمایش داده شده است که وابستگى به هیچ کس ندارد، وابسته به ملت است، وابسته به قواى مسلحه است، اشخاص در این مورد دخالت ندارند...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۰۰ ، ۱۶:۵۷
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

بروجردی: در جنگ #سنندج از دل دستورهای فرماندهانتان بوی کفر بیرون می زد، بوی نفاق، #بویی_شبیه_به_اسرائیل.

تا سحرگاه با این بیست و دو نفر صحبت کرد. آن شب نه زندانی ها خوابیدند، نه #بروجردی و نه هدایت، دم دمای صبح در چشم های مضطرب اعدامی ها رگه هایی از ترس دیده می شد.

 

***

 

روایتی از زندگی شهید بروجردی+ عکس | پایگاه اطلاع رسانی رجا

💠 خواب از سر هدایت پرید و محو عمق معرفت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۰۰ ، ۱۶:۴۹
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

مهدی، خشاب سلاحش را عوض کرد. نوراالله به آرامی سربلند کرد و از فـراز تپـه به روبه رو نگریست. ناگهان صدای چند شلیک بلند شد و گلوله هایی به تخته سنگی که مهدی و نوراالله پشت آن پناه گرفته بودند، خورد و تکـه هـای سـنگ بـه اطـراف پاشید. مهدی، دست نوراالله را کشـید. نـوراالله بـر زمـین غلتیـد. باریکـه ای خـون از پیشانیاش میجوشید.
ـ چی شد، نوراالله؟
نوراالله، دست به پیشانی گرفت و گفت: »چیزی نیست. فکر کنم تکهای سنگ به پیشانی ام خورده«.
مهدی، پایین پیراهنش را کند و پیشانی نوراالله را بست. صدای احمد از بالا بلنـد شد.
ـ دارند فرار میکنند، آقا مهدی!
مهدی سریع بلند شد. رگباری به سوی افراد ضـد انقـلاب شـلیک کـرد و فریـاد کشید: »نگذارید فرار کنند. بزنیدشان«.
بار دیگر صدای شلیک گلوله ها، کوهستان را پر کرد. مهدی و نوراالله گربـه وار بـه پایین سرازیر شدند. پشت سرشان، احمد و هاشم میآمدند.
صبح زود بود که به مهدی خبر رسید. تعدادی از نیروهای ضد انقلاب بـه یکـی از روستاهای اطراف ارومیه آمده اند. مهدی، نیروهایش را آماده کرده و سوار بر جیپ بـه سوی روستا رفته بودند؛ اما زمانی به روستا رسیدند که ضد انقلاب گریخته بود.

چنـد زن بر گرد سه نعش شیون میکردنـد و چنـگ بـه صورتشـان مـیزدنـد. آن سـه، از بسیجیان روستا بودند که مسئولیت حفاظت از روستا را داشتند. در کنار جـادة نیمـه تمامی که به سوی روستا میآمد، پنج نفـر از بچـه هـای جهادسـازندگی اعـدام شـده بودند. مهدی فرصت را از دست نداد و به همراه نیروهـایش بـه تعقیـب اشـرار رفـت.
ساعتی بعد، در نزدیکی رودخانه ای به آنها رسیدند و نبردی سخت آغاز شد.


مهدی دریافت که اشرار میخواهند از رودخانة کف آلـود و پرخـروش بگذرنـد. رو
به هاشم که راکت انداز بر دوش داشت، فریاد زد: »هاشم، بزن!«
هاشم که نفس نفس میزد، چند نفس عمیق کشـید، لـرزش دسـتان خسـتهاش را گرفت و آر،پی، جی را رو به آنها نشانه رفت.
ـ یا مهدی...
موشک باردی سفید به سوی اشرار به پرواز درآمد و لحظه ای بعد در نزدیکی آنها منفجر شد و باران سنگ و ماسه را بر سر آنها باراند. چنـد نفـر بـر زمـین غلتیدنـد.
مهدی پا تند کرد. یکی از اشرار که مجروح شده بود، برگشت؛ اما گلوله هـای مهـدی
سینهاش را دراند و او به پشت در رودخانه پرت شـد. دو نفـر دیگـر بـه آب زدنـد و همراه جریان شدید آب رفتند. نیروهای مهدی به سویشان شلیک کردنـد؛ امـا آنهـا دیگر از تیررس گذشته بودند. مهدی به جنازه ها رسـید. سـه نفـر بودنـد؛ خـونین و
بیجان.

صدای آذرخش در کوهستان پیچید. مهدی به آسمان نگاه کـرد. بـاران آغـاز شد. رودخانة پر صدا و خروشان در زیر بارش قطرات باران قوت گرفت.
مهدی با دل نگرانی گفت: »رودخانه خیلی پرزور شده

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۰۰ ، ۱۶:۰۴
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

💮#عاجزترین_مردم

 

💞امام علی (علیه السلام) فرمودند:

 

💠اعجَزُ النّاسِ مَن عَجَزَ عَن إکتسابِ الإخوانِ وَ اَعجَزُ مِنهُ مَن ضَیَّعَ مَن ظَفِرَ بِهِ مِنهُمِ؛

 

🌱عاجزترین مردم کسی است که از انتخاب دوست و یافتن برادر ناتوان باشد، و ناتوان تر از او کسی است که دوستان خود را نتواند نگه دارد.

نهج البلاغه، حکمت 11

 

💫شرح حدیث🔻

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۰۰ ، ۱۵:۵۷
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

پـدر و مـادر مهـدی، خواهـر و بـرادرش؛ همـه دورتـا دور سـفره نشسـته بودیم؛رفتـم از آشـپزخانه چیـزی بیـاورم. وقتـی آمـدم، دیـدم همـه نصـف غذاشـون رو خـورده انـد،

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۰۰ ، ۱۵:۵۵
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

از ابن عباس  روایت شده که رسول خداص فرمود: «از هیچ آسمانی
نگذشتم جز آنکه اهل آن را در آرزوی دیدار علی بن ابیطالب یافتم و هیچ
پیامبری در بهشت نیست جز آنکه مشتاق علی بن ابیطالب است».
ابن دمشقی  جواهرالمطالب ج 1 ص.
270

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۰۰ ، ۱۵:۵۰
داود احمدپور