دست‌نوشته‌های کمیل

بایگانی

۲۹۲ مطلب در آبان ۱۴۰۰ ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم

🍀‌امنیت نعمتی بی بدیل

🌷عدالت ورزی در عصر ظهور

◀️قطره قطره آب نعمت بزرگی است که مخصوصا ارزش آن برای تشنه لب بسیار مهم است اما در این میان چیزی وجود دارد که ارزشی فراتر از قطرات آب دارد اما افراد و حتی شخص تشنه غالبا از آن غافل هستند و آن چیز «ظرف» است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۰۰ ، ۰۷:۲۹
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

❣️ «شایعه»

🌼🍃زنی در مورد همسایه اش شایعات زیادی ساخت و شروع به پراکندن آن کرد. بعد از مدت کمی همه اطرافیان آن همسایه از آن شایعات باخبر شدند. شخصی که برایش شایعه ساخته بود به شدت از این کار صدمه دید و دچار مشکلات زیادی شد. بعدها وقتی که آن زن متوجه شد که آن شایعاتی که ساخته همه دروغ بوده و وضعیت همسایه اش را دید از کار خود پشیمان شد و سراغ مرد حکیمی رفت تا از او کمک بگیرد تا شاید بتواند این کار خود را جبران کند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۰۰ ، ۰۷:۲۶
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

یک روز از خواب بیدار می‌شوی و به تو می‌گویند: این آخرین روز زندگی توست!!

از جایت بلند می‌شوی دلت به حال خودت می‌سوزد با خودت فکر می‌کنی امروز چقد می‌توانی بیشتر زندگی کنی بیشتر از زندگی لذت ببری!!

دوش می‌گیری، از کمدت بهترین لباس‌هایت را انتخاب می‌کنی و می‌پوشی...

جلوی آینه می‌ایستی موهایت را شانه می‌کنی، به خودت عطر می‌زنی و غرق فکر می‌شوی که امروز باید هر چه می‌توانی مهربان باشی، بخشنده باشی، بخندی و لذت ببری!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۰۰ ، ۰۷:۲۴
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

علامه حسن‌زاده آملی در کتاب "لقاء‌ الله" چهارده توصیه به علاقه‌مندان سلوک توحیدی بیان می‌کند. ایشان این رساله را در سال 1389 هجری قمری (53 سال پیش) نوشته‌اند. در آستانه اربعین ارتحال آن استاد ذوفنون توصیه‌های انسان‌ساز و عبرت‌آموز ایشان را در زیر مرور می‌کنیم:*

 

1.قرائت مستمر و انس همیشگی با قرآن: "هر اندازه که به قرآن نزدیک شوى، به انسان کامل نزدیک شده‌اى، به حظ و بهره‌ات از قرآن بنگر! حقایق آن، درجات ذات و مدارج عروجند"

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۰۰ ، ۰۷:۱۲
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

💠 ...همین که هلی کوپتر به پادگان [مریوان] نزدیک شد رگبار شدت گرفت. #شیرودی اعتنا نکرد و فرود آمد. تا #بروجردی بیرون پرید #متوسلیان دستش را گرفت و او را کشاند سمت ساختمان. #بروجردی افتاد به سئوال و جواب که چم و خم #متوسلیان دستش بیاید. "او نباید فقط یک نیروی نظامی بار بیاید. جنگیدن در #کردستان بدون تحلیل و اطلاعات حماقت است."

سرداری که پیشنهاد فرماندهی سپاه را قبول نکرد

🔸پاسداری به نام #قجه‌ای وارد شد. او لاغر اندام، بلند قد و سبزه رو بود

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آبان ۰۰ ، ۲۰:۱۵
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

مهدی، سیاهی کسی را دید که از دور میآمد. دل به راه زد و از تپه سرازیر شـد.دوید

حمید، عرقریزان با دو کولة بزرگ بر دوش میآمد.

بـه هـم رسـیدند. حمیـد، کوله ها را بر زمین گذاشت و همان جا از خستگی بر زمـین نشسـت. مهـدی بغلـش کرد و بعد شانه هایش را مالید و گفت: »چی شده حمید... زهوارت در رفته؟«

حمید که نفس تازه میکرد، به خنده افتاد و گفت: »هنوز نه؛ اما...«

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آبان ۰۰ ، ۱۲:۴۶
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

روح الله فـارق التحصیـل دبیرسـتان مؤتلفـه بود.یـک بـار بـه یـک مناسـبتی از روح الله خواسـتند کـه بـرای بچـه هـا چنـد کلامـی صحبـت کند.تـک تـک جملاتـش را بـه خاطـر دارم.

او مـی گفت:رفقـا یــک چیــز از مــن داشــته باشــید. بــا پــای مادرتــون دوســت باشــید.مدام پایــش را ببوســید ، بــه خصـوص کـف پـای مادرتـون رو...ایـن حـرف هـا رو وقتـی میگفـت کـه مـادرش را از دسـت داده بود.

وقتـی خبـر شـهادتت رو شـنیدم مـادرم اومـد تـو اتـاق تـا علـت گریـه هـام رو بپرسـه همونجـا بـه حرفـش عمـل کـردم و بـه پاهـاش افتـادم و قـول مـی دهـم کـه بازهـم ایـن کار را انجـام بـدم.
مطمئــن هســتم هرکســی ایــن خاطــره ی تــو را بشــنود حتمــا بــه حرفــت عمــل میکنــد.

روح الله جـان آغـوش گـرم مـادرت مبـارک.
برشی اززندگی شهیدمدافع حرم روح الله قربانی - به نقل از: دوستان شهید

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آبان ۰۰ ، ۱۲:۴۲
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

علی ع حجّت خدا بر بندگان

عن انس : َقا َل َر ُسو ُل الله ص:
« انا َو َعلی ُحجة الله َعل عباده.»
1
انس از رسول خدا ص روایت کرده که حضرت فرمود:
«من و علی حجّت خدا بر بندگانش می باشیم»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آبان ۰۰ ، ۱۲:۳۸
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

در عملیاتی دیگر یک روز با سردار شوشتری به قرارگاه چند یگان در طول خط آفندی که درگیری شدیدی داشتند رفتیم تا سری به آنها بزنیم. ساعتی از ظهر گذشته بود که به سنگر قرارگاه لشگر 41 ثارالله (ع) رسیدیم. سنگر کوچکی بود که در آن شهید حاج قاسم سلیمانی (فرمانمده لشگ41) و چند نفر دیگر از فرماندهان در آن نشسته بودند و جایی برای کسی دیگر نبود. جلوی درب سنگر که رسیدیم سردار سلیمانی خواستند بیرون بیایند اما سردار شوشتری در مدخل ورودی سنگر روی خاک ها نشستند و نگذاشتند کسی بیرون بیاید و گفتند شما پای بی‌سیم کارتان را انجام بدهید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آبان ۰۰ ، ۱۱:۴۰
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

خاطره ای از عملیات کربلای ۱۰

▫️ بعد از عملیات، یک روز بعدازظهر قصد داشتیم به اتفاق برادران مجتبی جلالی و عباس عبدی از  قرارگاه امام سجاد (ع) به قرارگاه جلویی (شهید داوود آبادی) برویم. در این حین شهید شوشتری از راه رسید (البته آن زمان در قرارگاه مسئولیتی نداشت) و از من سراغ برادر عباس محتاج  (یکی از فرماندهان جنگ) را گرفت. به ایشان گفتم قرارگاه جلویی است، گفت پس برویم. سه نفری به اتفاق ‌شهید شوشتری حرکت کردیم. قسمت جلوی تویوتا من و شوشتری بودیم و دو نفر دیگر در قسمت عقب ماشین.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آبان ۰۰ ، ۱۱:۳۳
داود احمدپور