دست‌نوشته‌های کمیل

بایگانی

۳۵۶ مطلب در مهر ۱۳۹۹ ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم

پیامبر اکرم (ص) تا آخر ایستادند و به تکلیف عمل کردند.

♦️امام خمینی(ره):به اندازه ای که برای پیغمبر اکرم گرفتاری پیش آمد برای هیچ کس پیش نیامد، ولی ایشان تا آخر ایستادند و به تکلیف شان عمل کردند، همین طور برای ائمه علیهم السلام، ولی آنها هم ایستادند... ما هم که انشاءالله متعهد به اسلام می باشیم و رشد اسلام را می خواهیم، تصمیم داریم جهان را برگردانیم و امیدواریم که ملت ها انجام دهند.
 
صحیفه نور،جلد 18،صفحه 197

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۹۹ ، ۱۲:۴۹
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

 روزی از پدرم پرسیدم: خانه‌ی ما بهتر است یا خانه‌ی فلانی؟

 پدرم گفت: هر خانه‌ای که در آن بیشتر عبادت شود.

یعنی هرجا خدا جدی وجود داشته باشد بهتر از ان پیدا نمیشود

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۹۹ ، ۱۲:۳۸
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

در محله ما یک گاریچی بود که نفت میفروخت و به او عمو نفتی میگفتند.
یک روز مرا دید و گفت: سلام. ببخشید خانه تان را گازکشی کرده اید!؟
گفتم: بله! گفت: فهمیدم. چون سلام هایت تغییر کرده است!
من تعجب کردم، گفتم: یعنی چه!؟
گفت: قبل از اینکه خانه ات گازکشی شود، خوب مرا تحویل می گرفتی، حالم را می پرسیدی. همه اهل محل همینطور بودند. هرکس خانه اش گازکشی میشود، دیگر سلام علیک او تغییر میکند… از اون لحظه، فهمیدم سی سال سلامم بوی نفت میداد. عوض اینکه بوی انسانیت و اخلاقیات بدهد...
سی سال او را با اخلاق خوب تحویل گرفتم. خیال میکردم اخلاقم خوب است.
ولی حالا که خانه را گازکشی کردم ناخودآگاه فکر کردم نیازی نیست به او سلام کنم.
یادمان باشد، سلام مان بوی نیاز ندهد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۹۹ ، ۱۲:۳۴
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

شباهت دارد، اما نباید تکرار شود.

▪️مردمی که سالها طعمِ تلخِ تبعیض و ستم را چشیده‌اند، همواره منتظرِ آمدنِ یک منجی (امام)، برای از بین بردنِ ظلم هستند.و این انتظار و توقع بین تمامی مکاتب وجود دارد  همانند مردمِ کوفه که از ظلمِ معاویه به تنگ آمدند و سِیلی از نامه به سوی مکه روانه کردند و از امام زمانشان خواستند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۹۹ ، ۱۲:۱۸
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

 #پیراهن_امام_رضا

ریّان بن صَلت می گوید قصد سفر داشتم ، و به همین جهت به قصد وداع راهى منزل امام علیه السلام شدم ، در بین مسیر با خودم گفتم: وقت وداع ، پیراهنى از حضرت تقاضا مى‌نمایم که چنانچه مرگ من فرا رسید ، آن پیراهن را کفن خود قرار دهم و مقدارى درهم و دینار طلب می‌ کنم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۹۹ ، ۱۲:۱۶
داود احمدپور


بسم الله الرحمن الرحیم

علی عباس از دوستان لبنانی مصطفی در جبهه کرخه به شهادت رسیده بود مصطفی روز پنج شنبه ۲۸ خرداد سال ۶۰ به تهران می رسد او می خواست در مراسم ختم علی عباس که بعد از ظهر روز شنبه برگزار می‌شد شرکت کنند مصطفی روز شنبه به دفتر پشتیبانی جنگ‌های نامنظم در تهران می رود و می گوید دلم برای دهلاویه شور میزند با فرودگاه تماس گرفتم گفتن ۴۵ دقیقه دیگر یک هوپیمای سی ۱۳۰ به مقصد اهواز پرواز می‌کند با هم رفتیم آن شب همه را جمع کرد هرکس گزارش کار خود را داد جلسه ساعت ۱۲ و نیم تمام شد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۹۹ ، ۱۱:۱۱
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

روزی در جنوب و در پایگاه منتظران شهادت گلف جلسه‌ای با فرمانده ها تیپ ها لشکرها داشتند و بعد از صحبت و سخنرانی پذیرایی مختصری شد و یکی از بچه ها هم عکس میگیرفتند دوره دوم ریاست جمهوری آقا بود و طبق قانون نمی توانستند دوره بعد هم کاندید شوند این بود

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۹۹ ، ۱۱:۰۷
داود احمدپور


بسم الله الرحمن الرحیم 

مسئول آسایشگاه معمولاً با پیشنهاد حاج آقا ابوترابی یا با پیشنهاد به ایشان و بعضی وقت ها هم با رای‌گیری بچه ها انتخاب می شد ارشد آسایشگاه که زیر نظر مسئول ایرانی اردوگاه انجام وظیفه می‌کرد و وظیفه داشت با عراقی‌ها در ارتباط باشد و مسئول آسایشگاه را در ارتباط با کاری که لازم است انجام شود یا نشود آگاه کند کارهایی مثل تعیین زمان نظافت و نوبت حمام آسایشگاه نوبت بیگاری در آشپزی آشپزخانه گرفتن اغذیه خشک و تحویل آن به آشپزخانه جهت پخت و پز اعلام نیاز اسرا به لباس و پتو و..به عراقی ها و صلیب سرخ از دیگر وظایف مسئول آسایشگاه بود

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۹۹ ، ۱۱:۰۱
داود احمدپور


بسم الله الرحمن الرحیم

روبروی در زینبیه ماشین سیاه مابین همتایان جلوتر و عقب تر خودش متوقف شد چراغ گردان روشنش را خاموش کرد ولی کسی از جایش تکان نخورد شفیع‌زاده دستش را گذاشت روی پای حسن آقا و گفت  پیاده نمیشی حسن آقا بی‌آنکه چیزی بگوید در را باز کرد و پیاده شد نگاهی به گنبد کوچک و بارگاه قدیمی و محقق روبرویش انداخت هرچه می دید فقط و فقط عظمت و بزرگی بانوی اهل بیت بود نه کوچکی قبح و بارگاه او در این شهر بنی امیه بعد از ۱۴۰۰ خورده‌ای سال هنوز این

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۹۹ ، ۱۰:۵۰
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

حدود یک ساعت بود منتظر بودیم من سرستون بعد از فرمانده بودم متوجه شدم یکی از فرمانده ها تاخیر دارد ما به خاطر این غیبت نمی توانیم حرکت کنیم حاج احمد متوسلیان هم مرتب تماس می‌گیرد جواب نمی آید عصبانی بود که نهایت با تاخیر ایشان آمد و حاج احمد هم بالاخره....

حرکت کردیم و از نقطه رهایی رها شدیم به سمت درگیری با دشمن مسیر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۹۹ ، ۱۰:۴۲
داود احمدپور