بسم الله الرحمن الرحیم
عمار گونه
نمایش عزت اسلام
یکی از خوانین بزرگ منطقه محمد خان ملا شاهی بود ، از آن آدمهای شرور . یک روز حمید آمد ایرانشهر. قرار بود با او
بسم الله الرحمن الرحیم
عمار گونه
نمایش عزت اسلام
یکی از خوانین بزرگ منطقه محمد خان ملا شاهی بود ، از آن آدمهای شرور . یک روز حمید آمد ایرانشهر. قرار بود با او
بسم الله الرحمن الرحیم
عمار گونه
سرلوحه کارها
چون دانشجوی رشته شیمی بودم ، حمید از من خواست که با استفاده از این دانش ، بمب دستی بسازم تا در مبارزه بر علیه رژیم ستمشاهی به کار آید. من مشغول ساختن سه راهی انفجاری شدم و چون شنیده بودم که نارنجکها تکه تکه هستند ، آنها را برش می دادم تا به صورت مشبک در بیاید، و پس از انفجار به قطعات مختلف تبدیل شود . آن زمان حمید در همه حال مبارزه با رژیم را سرلوحه کارهایش قرار داده بود .
حسن رضایی
بسم الله الرحمن الرحیم
عمار گونه
اردوی عشایر
در سال 59 یا 60 اردوی بزرگی از عشایر به وسیله ایشان تشکیل شد .شماری از افسران با سابقه منطقه با دیدن آن اردوی عظیم با تعجب به او اظهار کرده بودند :«در زمان طاغوت باوجود سر سپردگی خوانین به رژیم ، یک گروهان هم نتوانستند از آنها بسیج کنند و شما اکنون یک لشگر نیرو بسیج کرده اید .»اسم آن لشگر محمد رسول الله بود.
حسن رضایی
بسم الله الرحمن الرحیم
عمار گونه
نشان اخوت
قبل از انقلاب به دوستان می گفت:«اِنَّما المومنون اخوة» که می گوییم یک بار معنایی دارد . یعنی هر وقت توانستید بدون اجازه دست به جیب برادر دینی تان ببرید و او احساس رضایت کند ، معلوم می شود که مفهوم این جمله را دریافته اید و تا آنجا که من خبر دارم خودش به این حرفها عمل می کرد .
محمودی
بسم الله الرحمن الرحیم
عمار گونه
عضو«گروه بدر»
پیش از انقلاب ایشان به گروه انقلابی بدر پیوست .این گروه که در شهر ری فعالیت داشت مأموریت شناسایی دو نفر از ساواکیها را به عهده او گذاشت .پس از شناسایی قرار شد که آن دو نفر به جهت خیانت به مردم ، کشته شوند ، اما سلاح لازم را برای این کار نداشتیم. قلنبر دوتامیله آهنی تهیه کرد و شبانه در مسیر ساواک کمین گذاشت ؛ و با فاصله یک هفته آن دو را با ضرب میلگرد از پا در آورد.
شریفی
بسم الله الرحمن الرحیم
شعری از شهید حمید قلنبر
عمار گونه
گفتا که عارف چهره ات تیره تر از شب گشته است
بسم الله الرحمن الرحیم
عمار گونه
روان شناس
در یکی دو تا از ملاقاتهای ایشان با خوانین حاضر بودم . نحوه برخوردش خیلی جالب بود .
بسم الله الرحمن الرحیم
عمار گونه
معراج
حمید حالات خاصی داشت و در جذبه ای خدایی گاهی از جسم می برید و همه تن او روح می شد . پس از پیروزی انقلاب یک روز به من گفت : «دیشب لذتی بردم که این چند وقت نصیبم نشده بود .»من که هیچ گاه او را در لذت های مادی غرق ندیده بودم ، با تعجب پرسیدم : چه لذتی؟ گفت :«روحم به پرواز در آمد و طبقات مختلف آسمان را طی کردم تا اینکه نور بهشت را دیدم، چیزی شبیه لایه ابر بسیار سفید و خیلی شفاف بر روی ماه».
مقدس زاده