دست‌نوشته‌های کمیل

بایگانی

۱۲۹ مطلب با موضوع «سید مرتضی» ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم

برهوت

سعید با عجله وارد سالن شد، گلهمند بود فیلم خنجر و شقایق(1) را میخواست، قرار شد به منزل حاجی برویم، مقابل در، که رسیدیم،سعید

پشت ما پنهان شد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ خرداد ۹۹ ، ۲۳:۱۸
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

معنای زندگی

مرتضی دلبسته بود، نالههای شبانهاش دردی جانکاه در دل داشت، که با هقهق گریه میآمیخت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ خرداد ۹۹ ، ۰۰:۳۵
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

مروارید گم شده یقین

در عملیات کربلای پنج،سید مرتضی مسئول اکیپ بود.

از آسمان آتش می بارید. از شدت سرما بدنمان می لرزید. آوینی گفت :« باید به جاده فاطمه الزهرا (س) که زیر آتش عراقیهاست، برویم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ خرداد ۹۹ ، ۲۲:۱۳
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

گل سرخ

مرتضی چون گلی سرخ میان بچه های روایت می درخشید، همه از تلألو وجود او جان می گرفتند،

امید حرف اول چشمان بغض آلودش بود، با وجود تمام غصه های سالهای جنگ و شهادت دوستان بر روی دو پایش ایستاده بود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ خرداد ۹۹ ، ۰۰:۱۳
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

مروارید گم شده یقین

در عملیات کربلای پنج،سید مرتضی مسئول اکیپ بود.

از آسمان آتش می بارید. از شدت سرما بدنمان می لرزید. آوینی گفت :« باید به جاده فاطمه الزهرا (س) که زیر آتش عراقیهاست، برویم

مدتی بعد «مرادی نسب»، «والایی» و «عباسی» هر سه نفر از جاده باز گشتند. از سر و صدا چشمانم را باز کردم؛ اما دوباره بی هوش افتادم.

یک ساعت بعد بیدار شدم، مرتضی بیرون سنگر نماز شب می خواند،

با خودم گفتم : « این مرد خستگی ندارد»

برای نماز صبح همه بچه ها را بیدار کرد، بعد از اقامه نماز دوباره به خط رفتیم.

حاجی فقط تا رسیدن به خط خوابید. در خط مقدم شجاعانه می دوید،

اصلا لزومی نداشت کارگردان آنجا باشد، مسئولیتهایی که در شهر داشت باید مانع حضور او در جبهه می شد،

ترس و خستگی در قاموس مرتضی راه نداشت،

او در جبهه به دنبال چیز دیگری بود.

«مروارید گم شده یقین که سخت پیدا می شد

منبع : کتاب هسفر خورشید

راوی: آقای همایونفر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ خرداد ۹۹ ، ۲۳:۵۱
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

در حضور غربت یاران

سید دل پرخونی داشت، همراهانش با صدای «یارب»های او در نیمهشب

آشنا بودند. پاسی از شب که میگذشت، در انتظار صدای نالههای آوینی چشمانشان را باز میکردند مرتضی مرثیهسرا بود، دلی عاشورایی داشت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ خرداد ۹۹ ، ۰۰:۲۷
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

در باغ شهادت باز است

آن روزگار اتاق بچههای سوره تنها محفل انس کسانی بود که «هنر دیانت مدار» را بر «دئانت هنرمدار» ترجیح میدادند. آن روز تازه خبر شهادت سفیر فرهنگ ولایت «صادق گنجی»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۹ ، ۰۰:۰۹
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم 

داروی درد وصال

مرتضی خیلی خسته بود، خسته عشق و همه میدانند که نوشداروی این درد، وصال است. در عملیات طریقالقدس علی به شهادت رسید و در آغوش آوینی آخرین نفس را کشید،

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ خرداد ۹۹ ، ۰۰:۰۳
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

خضر زمان

نگران بود و امیدوار. شاید آیندگان عاشقتر باشند.

عشق یعنی همانند موسی (ع) به دنبال خضر(ع) زمانت، مهر سکوت بر لب، با چشمانی بسته، دل به جاده سپردن. در این وادی چرا؟ معنا ندارد ناگهان شکوههای دیرینه سید مرتضی سرباز کرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۹۹ ، ۲۲:۵۸
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

نخل تنومند

شب جمعه

و مردی در کنار محراب مسجد عشق (جمکران)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۹۹ ، ۰۴:۴۸
داود احمدپور