بسم الله الرحمن الرحیم
*دیدار با روئین تن*
"امروزصبح *صحرای دزفول* مملو ازسپاهی وبسیجی بود ؛ همه آمده اند به *صبحگاه مشترک لشکرعاشورا؛* همه گروهان ها وگردانها باهمه تخصص ها ؛پیاده ، ادوات ،توپخانه و....
آخه قراربود *مهدی باکری* ، *فرمانده لشکر* برای همه سخنرانی کند.
من تا آن زمان ، نه فرمانده لشکر دیده بودم ونه مهدی باکری .
اسم مهدی که می آمد مو بر تن آدم سیخ می شد وهمه به وجد می آمدند.
مسئول اطلاعات وعملیاتمان می گفت ، عراقی ها از مهدی خیلی می ترسند ؛ اومی گفت خودم در شنود بی سیم بعثی ها شنیدم که می گفتند برای *جنازه مهدی* از طرف *فرماندهان ارتش بعث* جوائز سنگینی تعیین شده است .
همینجورصحبتها باعث شده بودکه فکر کنم مهدی باکری یک آدم متفاوتی با تیپ وهیکل خاصی است که تاکنون مثلش را ندیده ام.
من وامثال من که برای اولین بار قراربود فرمانده لشکر عاشورا ؛ مهدی باکری را ببنند ، منتظردیدن *آدم روئین تنی* در حد واندازه *رستم وسهراب* بودند.
💫همه منتظر بودند .