دست‌نوشته‌های کمیل

بایگانی

۲۲۰ مطلب در فروردين ۱۴۰۳ ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم 

کسی که سخنانش نه راست است و نه دروغ ، فیلسوف است

کسی که راست و دروغ برای او یکی است،  چاپلوس است

کسی که پول می گیرد تا دروغ بگوید، دلال است

کسی که دروغ می گوید تا پول بگیرد، گدا است

کسی که پول می گیرد تا راست و دروغ را تشخیص دهد، قاضی است

کسی که پول می گیرد تا راست را دروغ و دروغ را راست جلوه دهد، وکیل است

کسی که جز راست چیزی نمی گوید،بچه است

کسی که به خودش هم دروغ می گوید،

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ فروردين ۰۳ ، ۱۲:۵۹
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم 
 

عمل مقدس ماندگار است

✍️سپهبد قاسم سلیمانی: سپاه سعی داشته همه‌ی عملی که انجام می‌دهد مقدس باشد، نه عمل بزرگ. عمل بزرگ، عمل ماندگار نیست. اینکه ما عمل بزرگ را عمل استراتژیک می‌نامیم، خیلی در تاریخ بوده است، امّا اثر او بر یک قبیله، بر یک قوم و بر یک ملت است. اثر اسکندر بر یونان قدیم است، امّا از دید ملت ایران منفور است. اثر نادر بر یک دوره‌ای از ایران قابل افتخار است، امّا بر ملت دیگری قابل تنفر است. ولی عمل مقدس، عمل امام حسین(ع) است که در آن خودخواهی، خودمحوری، جاه‌طلبی، خویشاوندپروری راه ندارد.  

۹۸/۷/۸

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ فروردين ۰۳ ، ۱۳:۳۶
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم 

 راوی: #اسدالله_سلیمانی

روز #بمباران_شیمیایی #مقر_تخریب_در_ بیاره من هم اونما بودم.
خبر #شهادت_بچه ها در مقر نزدیک خط رسیده بود و حاج مجید و احمد خسروبابایی رفته بودند برای پیگیری کارهای آنها.
ما در#مقر_تخریب در بیاره مستقر بودیم. 
نماز ظهر و عصر تمام شده بود ولی هنوز ماشین غذا نرسیده بود. 
برخی بچه ها خودشان با بعضی خورا کیها که از چادر تدارکات و بقیه چادرها گیر می آوردند سیر می کردند. 
من خودم یک مقدار از نوعی سبزی های بهاری که قابل خوردن بود خوردم
احنمال میدادم که هواپیماهای دشمن برای بمبارون پیداشون بشه. رفتم داخل ساختمان و ماسک شیمیایی رو به صورت زدم ودراز کشیدم با

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ فروردين ۰۳ ، ۱۱:۴۸
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم 

شهید روز طبیعت
تخریبجی شهید رضا استاد
شهادت :  ۱۳ فروردین ۶۷
شهر بیاره عراق
شهادت با بمب شیمیایی

راوی: برادر اسماعیلی پور

رضا از بچه های با صفای جنوب شهر بود خودش میگفت بچه شاه عبدالعظیم. 
خیلی لوطی منش بود. از همون ابتدای ورودم به گردان تخریب یه سری از بچه های شاه عبدالعظیم تازه دوره آموزشی تخریبشون شروع شده بود. اگر اشتباه نکرده باشم مربیشون برادر بزرگوار کوهی مقدم بود که این حقیر هم با ایشان هم دوره شدم .توی مسیر رفتن به منطقه عملیاتی توی اتوبوس نشسته بودم که رضا اومد کنارم با همون گویش داش مشتیش.
بهم گفت چطوری بچه محل! 
منم زدم زیر خنده 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ فروردين ۰۳ ، ۱۱:۴۳
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم 
«اللّهم اقضِ عنّا الدیَن» 
ما بدهکار خاتم الاوصیاء یوسف زهرا عج هستیم 

🍂خدایا! بدهکاری ما را تو ادا کن ما بهامام زمان عج بدهکاریم زیر منت لطف او هستیم 
ادای بدهکاری ما به او، در توان ما نیست. ما ضعیف‌تر و فقیرتر از آنیم که از عهدۀ بدهی‌هایمان به او برآییم.اگر لطف او و دعاهای او برای ما نبود با این همه فتنه های شیطان ما هلاک شده بودیم  

🍂ما همه با هم اگر دست به دست هم بدهیم، نمی‌توانیم قطره‌ای از بدهی یک نفرمان را به او ادا کنیم. حتی این باور هم به نوعی بر بدهکاری ما میافزاید 

🍂پس خدا التماست میکنیم تا خودت بدهکاری ما را به او ادا کنی و فاصله ما را با او کم کن کمک کن تا بفهمیمش صدایش را بشنویم تحت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ فروردين ۰۳ ، ۱۰:۵۳
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم 
پیامبر صلی الله علیه و آله می فرمایند: 

 اَ لْعِلْمُ حَیاةُ الاِْسْلامِ وَ عِمادُ الاْیمانِ وَ مَنْ عَلِمَ عِلْما اَتـَمَّ اللّه ُ لَهُ اَجْرَهُ وَمَنْ تَعَلَّمَ فَعَمِلَ عَلَّمَهُ اللّه ُ ما لَمْ یَعْلَمْ ؛

علم، حیات اسلام و تکیه گاه ایمان است و هر کس علمى بیاموزد، خداوند پاداش او راتمام گرداند و هر کس بیاموزد و عمل کند، خداوند، تعلیم دهد به او آنچه را که نمى داند. 

[نهج الفصاحه، ح ۲۰۱۹]

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ فروردين ۰۳ ، ۰۵:۳۰
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم 

بهترین سرنوشت
یا امام زمان جانم بفدایت 
این شب‌ها شب نوشتن دفتر تقدیر ماست
بناست در دفتر تقدیر من
چه چیزی نوشته شود؟
تا سال آینده هستم یا رفته‌ام؟
در مسیر توام یا دورافتاده از توام؟
در شمار سربازان تو در آمده‌ام یا همچنان سربارت مانده‌ام؟
یا این که زبانم لال... 
نه، نمی‌خواهم باور کنم در مقابلت ایستاده باشم!
دفتر تقدیر من باید به امضای تو برسد.
می‌شود امضا که خواستی بکنی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ فروردين ۰۳ ، ۰۳:۱۳
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم 
 خاطره ای از شهید هاشم کلهر، پهلوان گردان مقداد
 
به اتفاق هاشم کلهر و سه نفر دیگر از نیروهای  اطلاعات و عملیات آمدیم تهران تا با هیئت کوه نوردی، آموزش صخره نوردی ببینیم تا بهتر بتوانیم روی ارتفاع سخت و صعب العبور "بمو" در نزدیکی سر پل ذهاب کار کنیم. یک روز با طناب، یک شیب معکوس را آمدیم پایین، هاشم گفت من میخواهم این مسیر را که با طناب آمدیم با دست بروم بالا. او از دستان بسیار قوی برخوردار بود. وقتی جایی را می گرفت، انگار با گیره محکم کرده بود. از دستش رها نمی شد. ما کار هاشم را که صعود از شیب معکوس بود،  تماشا می کردیم، صعودی فوق العاده سخت که او با چنان با مهارتی این کار را انجام داد که موجب حیرت حضار شد!!
ایام آموزش ما مصادف بود با ماه رمضان. شبهای قدر بعد از آموزش می رفتیم پای منبر شیخ حسین انصاریان. یکشب که داشتیم به آنجا می رفتیم،از دور صدای شیون و ناله مردم بگوش می رسید. هاشم پرسید چه خبره؟ با تعجب گفتیم مثل اینکه شب قدر هست! شب استغفار و توبه.

هاشم با تعجب گفت: خب!! گناه نکردن که راحت تر از این گریه زاری هست! گناه نکن این همه هم شیون لازم نیست!

راوی: احمدکوچکی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۰۳ ، ۲۱:۱۷
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم 
چینی های باستان هنگامی که خواستند از کشورشان محافظت کنند دیوار عظیم چین را ساختند و گمان میکردند هیچ کس نمیتواند از ان بالا برود اما متاسفانه در 100 سال اول بعد از ساخت دیوار چین سه بار به چین حمله شد که در هر بار نیازی نبود دشمن از دیوار بالا برود چون خیلی راحت به نگهبانان رشوه می دادند و از دروازه وارد میشدند
زیرا چینی ها مشغول ساختن دیوار شدند فراموش کردند نگهبانان را بسازند
چرا که ساختن انسان مهمتر از یک بنا است و متاسفانه ما تفاوتی چندان با چین نداریم ما یاد نگرفتیم که خانواده بسازیم
جالب اینجاست که خانه هاست که درون ان خانواده هست و خانواده هایی هست که خانه ندارند مثل عزیزان حاشیه نشین شهرها
و همزمان قصرهایی داریم که در ان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۰۳ ، ۱۸:۲۷
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم 

_دسته_گل_به_آب_دادن

جوانی ساکن یکی از آبادی‌های ساکن شهرکرد چهارمحال و بختیاری به قول همشهری‌هایش از شانس خوبی برخوردار نبوده و به آدمی جنجالی معروف بوده که به هر جا پا می‌گذاشته، اگر اتفاق یا حادثه‌ای ناگوار روی می‌داده، بلافاصله نظرها روی او جلب می‌شده و اگر هم در آن درگیری تقصیری نداشته از اقبال بدش او را گناهکار دانسته که به‌طور مثال اگر در فلان دعوا میانجی نمی‌شد یا شرکت نمی‌کرد، چنین و چنان نمی‌شد. جوان بیچاره به خودش هم امر مشتبه شده بود که از شانس خوبی برخوردار نیست.

از قضای روزگار و دست حوادث، جوان بداقبال

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۰۳ ، ۱۵:۵۳
داود احمدپور