دست‌نوشته‌های کمیل

بایگانی

۳۳۶ مطلب در آبان ۱۳۹۹ ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم

بعد از عملیات فتح المبین بلافاصله طرح عملیاتی الی بیت المقدس و آزادسازی خرمشهر در دستور کار سپاه قرار گرفت مادر محمود شهبازی هم در اصفهان مریض بود و بستری شده بود قرار شد محمود چند روز به اصفهان برود و من فقط یک شب بروم همدان و زود برگردم جنوب

بعد از مدت ها می خواستم برگردم به خانه و یکشب هم بیشتر نمانم داستانی شد این مرخصی یک شبه به خانه که رسیدم درباره سفر روز بعد حرفی نزدم شب خوابیدیم و صبح زود بیدار شدیم برای نماز بعد هم جای شما خالی  سفره پهن کردند و صبحانه‌ای بسیار لذیذ آماده کردند و ما خوردیم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آبان ۹۹ ، ۱۴:۰۵
داود احمدپور

 

بسم الله الرحمن الرحیم

ما آیه فتح را ز قرآن خواندیم
در جبهه نماز سرخ ایمان خواندیم

ما درس فداکاری و جانبازی را
در مکتب خونبار شهیدان خواندیم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آبان ۹۹ ، ۱۳:۵۳
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

ولی حسن آقا کار مهم تری داشت هنوز حضرت زینب سلام الله علیها را یک دل سیر و آنطور که میخواست زیارت نکرده بود این شب بعد از برگشتن از حلب با وجود خستگی همگی برای رفتن به زیارت توی لابی جمع شده بودند ماشین های سیاه تشریفات دوباره آمده بودند و آنها را تا در زینبیه برده بودند اما با درهای بسته حرم روبرو شده و دست خالی برگشته بودند حسن آقا و چند نفر دیگر بعد از خوردن صبحانه لباس پوشیده و آماده جلوی در هتل بودند فاصله هتل شرایتون از زینبیه زیاد بود نمیشد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آبان ۹۹ ، ۰۸:۳۷
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

 شخصی به نام ابو سلام عبدی می گوید :
 خدمت امام صادق ( علیه السلام ) رسیدم و عرض کردم : چه می فرمایید درباره کسی که نمازعصرش را عمدا تاخیر اندازد؟

 حضرت فرمودند : روز قیامت بی کس و تنها (و فقیر) و بدون ثروت محشور می گردد. عرض کردم : اگر چه از  بهشتیان باشد؟ فرمود : اگر چه از اهل بهشت باشد.

 پرسیدم : منزل و جایگاهش در بهشت در کجاست؟ فرمود : یکه و تنها، بی زن و فرزند و مال و منال در بهشت سرگردان است و اهل بهشت به او چیزی می دهند.

📚 ثواب الأعمال ص231

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آبان ۹۹ ، ۰۷:۱۸
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

 از یکی از صالحین سوال شد:
 چرا قبل از ″اذان″ به مسجد می روی!؟

گفت: اذان برای آگاه کردن غافلین هست و من میخواهم از آنها نباشم !!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آبان ۹۹ ، ۰۷:۱۱
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

غربت سخت است به خصوص اگر غربت همراه اسارت باشد اسارت در چنگ دشمنی که علت جنگ با او بر اساس اعتقادات مذهبی باشد اسیر جنگی در یک چهار دیواری محصور است زندانبانان تلاش می کند تا مانع طغیان و فرار او شوند کسی که به دلیل اعتقادات مذهبی دست دشمنش اسیر باشد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آبان ۹۹ ، ۰۷:۰۴
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

پیراهنِ عثمان‌مداران

▪️ حتماً این جملات را شنیده‌ یا حتی به کار بُرده‌اید: ما را چه به سیاست؟ یا سیاست پدر و مادر ندارد، ولش کن، راحت زندگیت را بکن. آیا این جملات توجیه خوبی برای کوتاهی کردن است؟!

سیاست یعنی برنامه داشتن تدبیر کردن لذا کسانی که صاحب برنامه هستند دو دسته میشوند گروهی که برنامه خوبی برای پیشرفت خود که از این پیشرفت سودی برای ما وجود دارد گروه دوم از برنامه و تدبیرشان برای چپاول ما استفاده میکنند که دودش در چشم ماست سود را متوجه نمیشویم دود را که خانه خربمان میکند میبینیم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آبان ۹۹ ، ۰۶:۴۲
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

معرفت مهدوی

ﻓﻘﻂ ﺩﺍﻧﺴﺘﻦ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺍمام مهدی ﺍﻣﺎﻡ ﻣﺎﺳﺖ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﺁﻣﺪﻩ-ﺍﮔﺮ ﭼﻪ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩﯼ ﺻﺤﯿﺢ ﺍﺳﺖ-ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﻔﻬﻤﯿﻢ ﻫﺮ ﺑﺨﺶ ﺍﺯ ﮐﻤﺎﻝ ﺩﺭ ﻭﺟﻮﺩ ﻣﺎ،ﺩﺭ ﺍﯾﺠﺎﺩ،ﺁﺛﺎﺭ ﻭ ﺍﺑﻘﺎﯼ ﺁﻥ،ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎ،ﺑﺮﺯﺥ ﻭ ﻗﯿﺎﻣﺖ،ﻫﻤﻪ ﻃﻔﯿﻞ ﻭﺟﻮﺩ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ ﺍﺳﺖ،ﺍﺛﺮﺍﺕ ﻭﺟﻮﺩﯾﺸﺎﻥ ﻫﺮﮔﺰ ﯾﮑﺴﺎﻥ ﻧﯿﺴﺖ.

اگر بدانیم و دنبال ان هم باشیم که سعادت دنیا و اخرت ما حضور در رکاب امام زمان است پیشرفت در دنیا عزت بی نظیر مفید بودن و ارامش خاص همه همه در سربازی امام زمان یافت میشود

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آبان ۹۹ ، ۰۶:۲۹
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

روایت پیمان نصیری از دیدار با حاج‌قــاســم

✍️پیمان نصیری قهرمان بازی‌های پارالمپیک 2012 لندن و نفر سوم پارالمپیک 2016 ریو و دارنده چندمدال طلا در بازی‌های پاراآسیایی، یکی از ورزشکارانی است که افتخار دیدار با حاج قاسم سلیمانی قبل از شهادت این سردار بزرگ اسلام را داشته است.وی درباره اولین دیدارش با سردار سلیمانی اظهار داشت: من اولین بار او را در سال 70 دیدم. در نزدیکی خانه ما در شهر بزنجان در استان کرمان

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آبان ۹۹ ، ۰۶:۱۶
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

#شهردار_ارومیه

یکی از کارمندان شهرداری ارومیه بود تعریف میکرد: تازه ازدواج کرده بودم و با مدرک دیپلم دنبال کار می گشتم. از پله‌های شهرداری می رفتم بالا که یکی از کارکنان شهرداری را دیدم و ازش پرسیدم آیا اینجا برای من هم کار هست؟ تازه ازدواج کردم و دیپلم هم دارم. یه کاغذ از جیبش درآورد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آبان ۹۹ ، ۰۶:۱۱
داود احمدپور