دست‌نوشته‌های کمیل

بایگانی

۳۵۶ مطلب در مهر ۱۳۹۹ ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم

آموزش های ما تمام شد دو روز پشت سر هم صبح تا شب کلاس و شب رزم  شب سوم جعفر جهروتی که فرمانده ما توی تخریب ۲۷ بود فرمان حرکت را داد وسایلمان را بستیم با یک تویوتا راهی منطقه شدیم به منطقه‌ای که می‌گفتند اینجا باند اضطراری هواپیما است یک منطقه آسفالت دقیق و عرض آسفالت حداقل سه برابر جاده‌های معمولی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۹۹ ، ۰۸:۲۷
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

روزی به خاطر مسئله ای که پیش آمده بود باید خیلی سریع خدمت مقام معظم رهبری میرسیدم ساعت حدود یک بعد از ظهر بود و من رفتم با محافظین هماهنگ کردم و رفتم سر سفره ایشان نشستم غذایی که در سر سفره داشتن برای من خیلی عبرت آور بود ماش پلو و مقداری هم سیب زمینی شما واقعاً در کجای دنیا سراغ دارید که یک مقام عالی کشور غذایش اینقدر ساده باشد تازه آقا مهمان هم داشتند

دکتر محمد ابراهیم سنجری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۹۹ ، ۰۸:۲۴
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

حاج آقای ابوترابی یک سبک و شیوه منطبق با ضوابط اصول و آیات کریمه قرآن اتخاذ نموده و در اردوگاه اعمال کردند و این سنت حسنه را به هر اردوگاهی که می رفتند از خود به جا می گذاشتند و روش  ایشان این بود که با توجه به اعتقاد راسخ به بحث مشارکت عمومی این مسئله را عملاً محقق می‌کردند یکی از پیش فرض های مدیریت مشارکتی بحث احساس تعلق همگان به جامعه خودشان است یعنی چه مدیر و چه زیر مجموعه ای که می خواهد با مدیر و رهبر کار کنند باید در انجام کار احساس تعلق یا احساس ذینفعی بکنند حاج آقا ابوترابی احساس ذینفع بودند و احساس شخصیت و تعلق را در همه جا ایجاد می کرد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۹۹ ، ۰۸:۲۲
داود احمدپور

بسم الله دالرحمن الرحیم

#استاد_زن_آمریکایی

در بدو ورود به نیروی هوایی باید یک سری‌ آموزش‌ ها می‌ دیدیم که از آن جمله آموزش زبان انگلیسی بود. در کلاس زبان من به عنوان هنرجو سمت ارشدی کلاس را داشتم. با ورود عباس بابایی به کلاس به عنوان دانشجو می‌ بایست ایشان ارشد کلاس می‌ شد‌ اما عباس از این کار ‌امتناع می‌ کرد. در این کلاس من با این شهید بزرگوار آشنا شده و با هم رفیق شدیم. ایشان شخصیت خاصی داشتند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مهر ۹۹ ، ۲۱:۴۲
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

 حاج قاسم سلیمانی، فرمانده لشکر ۴۱ ثارالله (ع) - کرمان

🌿 به همراه شهید حسین تاجیک،  فرمانده گردان  ۴۱۵ لشکر ۴۱   - ( #گردان_حسین


✍️ فرازی از وصیت نامه شهید حسین تاجیک:

📄 تا حالا من مرده بودم و این لحظه آغاز جهاد و شهادت است و این احساس را درخود میبینم که تازه متولد شدم و زندگی جدید را آغاز میکنم،شهادت انسان را به درجه اعلای ملکوتی می رساند و چقدر شهادت در راه خدا زیباست و مانند گل محمدی می ماند که وارثان خون پاک شهید از آن می بویند.

خدایا شهادتم را در راه اسلام و قرآن که خاری در چشم دشمنان است بپذیر.

ای پدر ارجمندم مرا حلال کن و با استقامت و صبر و شکیبایی از انقلاب اسلامی دفاع کن مبادا روحیه خود را ببازی و گریه کنی چون گریه تو باعث ناراحتی روح من می گردد و برای پاسداران و رزمندگان اسلام هر کجای جهان باشند دعا کن🤲

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مهر ۹۹ ، ۲۱:۲۳
داود احمدپور

به نام خدا
فرانسوا توال به همراه تعدادی از محققان در ۱۵ کشور اسلام یک کار تحقیقاتی بزرگی را انجام دادند نتیجه کار خود را در کتابی به نام مراکز قدرت شعیه نوشتند
شاه بیت این کتاب ادعای این گروه این است که مینویسد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مهر ۹۹ ، ۲۱:۰۳
داود احمدپور

 

بسم الله الرحمن الرحیم

ماجرای جالب خادمی حاج قاسم برای حرم امام رضا(ع) از زبان آیت الله رئیسی

✍️"گاهی حاج قاسم، آقای نصرالله و افراد دیگر به مشهد می‌آمدند، منتهی آمدنشان چندان آشکار نبود، من و چند نفر دیگر می‌دانستیم که ایشان آمده‌اند. گاهی آشکار می‌آمد که به خاطر ارادت مردم نمی‌توانست در حرم زیارت کند. در برخی مواقع هم از قسمت مخصوص مشرف می‎شد که بتواند راحت‌تر زیارت کند. البته دوست داشت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مهر ۹۹ ، ۱۳:۲۰
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

 ۶۶1 پیر شدن به کوهنوردی شباهت دارد طول عمر فرصت بالا رفتن را پیش رو نشان میدهد هر قدر سن میگذرد انرژی و نیروی کم میشود هر چه  بالاتری افقی دیدت بیشتر و اگر بالا نرفتی افق دیدت کمتر است پیر عاقل کسی است که در جوانی نیروی خود را مصرف میکند تا در پیری افق دید بیشتری داشته باشد کسب معرفت مزین شدن به تقوای الهی و آن داشتن به کار تدبیر است

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مهر ۹۹ ، ۰۹:۴۸
داود احمدپور


بسم الله الرحمن الرحیم

صبح راهی شدیم به سمت بیرون پادگان تا آموزش ببینیم توی مسیر من یکی از بچه های بسیج که قد کوتاهی داشت صورتش خبر از سن حداکثر ۱۶  سال را میداد دیدم روی دوشش یک دستگاه بیسیم بود مشغول صحبت با بیسیم بود دقت کردم دیدم چقدر مسلط و دقیق مکالمه می کند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مهر ۹۹ ، ۰۹:۳۷
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

وضع شهر وخیم بود به وسیله بی‌سیم با مصطفی تماس گرفته بودند که آذوقه تمام شده است مصطفی گفته بود که از مغازه های شهر چیزهایی را که لازم دارند بردارند و در ورقه ای یادداشت کنند که چه چیز هایی برداشته اند یک برگه داخل مغازه بگذارند و یکی را نگه دارد و بعد تحویل او بدهند تا بعداً پولش را به صاحب مغازه بپردازد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مهر ۹۹ ، ۰۹:۲۹
داود احمدپور