بسم الله الرحمن الرحیم
مصطفی به خط مقدم میرود و قبلاً عراقیها یک ماشین را زده بودند که تکه هایش هر گوشه ای افتاده بود داشتند رد می شدند که میبیند از رادیاتورماشین که داغان و مچاله شده است صدایی می آید نگاه میکند و میبیند که یک گنجشک از در رادیاتور رفته تو و گیر کرده است با کمک دیگران گنجشک را درمیآورد گنجشک در آن هوای گرم له له میزد و بی حال بود مصطفی به آن آب می دهد و نوازشش می کند و گنجشک را روی سر انگشت می گیرد و رها می کند
خانوم نواب صفوی