دست‌نوشته‌های کمیل

بایگانی

۳۵۶ مطلب در مهر ۱۳۹۹ ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم

مصطفی به خط مقدم می‌رود و قبلاً عراقی‌ها یک ماشین را زده بودند که تکه هایش هر گوشه ای افتاده بود داشتند رد می شدند که میبیند از رادیاتورماشین که داغان و مچاله شده است صدایی می آید نگاه می‌کند و می‌بیند که یک گنجشک از در رادیاتور رفته تو و گیر کرده است با کمک دیگران گنجشک را درمی‌آورد گنجشک در آن هوای گرم له له می‌زد و بی حال بود مصطفی به آن آب می دهد و نوازشش می کند و گنجشک را روی سر انگشت می گیرد و رها می کند

خانوم نواب صفوی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مهر ۹۹ ، ۰۹:۲۰
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

آقا در یک مسافرت سیاسی که به کشور کره تشریف برده بودند در آنجا یک سرویس کریستال به ایشان هدیه کرده بودند در خانه هم سرویس غذا خوری کریستال نداشتند بعد از مدتی خانواده آقا کریستال ها را آورده بودند دم دست تا استفاده کنند ایشان تا دیده بودن فرمودند این کریستال ها را جمع کنید چون اگر ما این سرویس غذاخوری را در خانه بگذاریم فردا مبلمان و فرش و و چیزهای دیگر مشابه این سرویس را می‌خواهیم این مقدمه‌ای می‌شود برای اینکه شکل زندگی ما تغییر کند

سردار محمود محمود اشرفی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مهر ۹۹ ، ۲۱:۴۴
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

بعد از خوردن صبحانه ماشین ها آمدند و ما  سوار ماشین شدیم به سمت گردان خود حرکت کردیم ما را رساندن به گردان انصار رسول صلی الله علیه و آله و سلّم نیروهای گردان را که دیدیم همه خوشحال بودند ما هم با خوشحالی آنها خوشحال شدیم همه در سینه کش تپه ها جایی برای خود درست کرده بودند و منتظر فرمان بودند و من رفتم پیش دوستانم بعد از سلام علیک و حال و احوال و خسته نباشید میان آن ها نشستم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مهر ۹۹ ، ۲۱:۳۷
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

حالا که شش ماه از زندگی مشترکشان گذشته بود کمی بیشتر با روحیات الهام آشنا شده بود اما وقتی فکرش را می کرد باز هم از این ۶ ماه نزدیک ۵ ماه  را دور از هم گذرانده بودند حتی در فرصت های کوتاه تهران بودنش هم گاهی مجبور می‌شد شبانه‌روز در جلسات شرکت کند و کارهای توپخانه را راست و ریس کند سرش را کمی چرخاند و با چشمان نیمه باز است که صندلی خالی کنارش نگاه کرد تا حالا با الهام مسافرت نرفته بود چقدر خوب میشد اگر الهام کنارش نشسته بود و مثل همیشه به او لبخند می زد از فکر خودش خنده اش گرفت هنوز از آن روزهایی که برای ازدواج نکردن هزارجور دلیل و منطق قانع‌کننده ردیف می کرد یک سال هم نمی گذشت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مهر ۹۹ ، ۲۱:۳۰
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

روایت فرزند سپهبد شهید سلیمانی از آخرین تماس تلفنی با پدر قبل از شهادت

زینب سلیمانی، فرزند سپهبد شهید سلیمانی،  :آخرین باری که بهم زنگ زدید، سه ساعت قبل از سفرتان به بهشت بود؛ به همون جایی که در خواب تعریف کردید... یک باغ بسیار زیبا و خصوصی برای خود شما و گفتی این باغ را خودتان برای خودتان ساختید و دو روز قبل از شهادتتان این باغ را دیدید... کاش میدانستم انشب اخرین باری که زنگ زدید بار اخریست که صدایتان را میشنوم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مهر ۹۹ ، ۲۱:۲۷
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

چاه عمیق

چرا ظهور تأخیر می‌افتد؟

اینکه حکومت امام زمان علیه‌السلام عقب می‌افتد علتش این است که کسانی که می‌خواهند با حضرت کار کنند، باید فطرتشان بسیار قوی باشد و این چیز مشکلی است.

اگر بخواهیم از زمین آبی برداریم که بسیار زلال باشد، باید چاهی بسیار عمیق حفر کنیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مهر ۹۹ ، ۲۱:۱۵
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

امام باقر علیه السلام:

🌷نیّت مؤمن از عمل او بهتر است زیرا (فرد مؤمن) کار خوبی را نیّت می کند که به (انجام دادن) آن نمی رسد. و نیت کافر بدتر از عمل اوست، زیرا قصد و آرزوی کار بدی را می کند که به (انجام دادن) آن نمی رسد. به همین دلیل است که خداوند، مردم را روز قیامت بر اساس نیّت هایشان محشور می گرداند.🌷

[وسائل الشیعه ج۱ ص۳۹ ح ۱۷]

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مهر ۹۹ ، ۱۷:۴۶
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

معلولی که رکورد زد!

▪️ بعضی در کربلا به خاطرِ نقصِ عضو، ناتوانی را بهانه کرده و امام را تنها گذاشتند.عبد الله ازدی با وجودی که چشم نداشت در برابر عبیدالله قد علم کرد و شهید شد

▫️ ‌حتی اگر بخشی از جسمِ کسی مشکل دارد، آیا نمی‌تواند با بخشِ سالم بدنش کاری هرچند کوچک، برای امام زمان بکند؟ مهم نیست که چه نقایصی داری، مهم این است

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مهر ۹۹ ، ۱۷:۳۹
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

 ۲۰ مهر ماه سال ۱۳۲۹ - سالروز تولد شهید_عباس_دوران

مردی_که_بغداد_را_لرزاند

✍️ زندگینامه:

عباس دوران ۲۰ مهر ماه سال ۱۳۲۹ در شهرستان شیراز در یک خانواده مذهبی دیده به جهان گشود.

وی دوران کودکی، نوجوانی و جوانی را در شیراز گذراند و پس از گذراندن دوران ابتدایی پای به دبیرستان نهاد. عباس دوران در سال ۱۳۴۸ موفق به اخذ مدرک دیپلم طبیعی از دبیرستان سلطانی شیراز شد.

وی در همین سال به استخدام فرماندهی مرکز آموزش هوایی درآمد. در سال ۱۳۴۹ به دانشکده خلبانی نیروی هوایی راه یافت و پس از گذراندن دوران مقدماتی پرواز در ایران، در سال ۱۳۵۱ برای تکمیل دوره خلبانی به آمریکا رفت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مهر ۹۹ ، ۱۵:۳۳
داود احمدپور


بسم الله الرحمن الرحیم

صندلی گرم خالی شفیع‌زاده جان می داد برای لمیدن و چرت زدن حسن آقا خودش را انداخت روی صندلی دوباره از پنجره نگاه کرد ابرهای سفید رفته بودند تا چشم کار می‌کرد کوهستان بود و کمی آن طرف‌تر طلوع نور خورشید بر آبی دریاچه وان نشان می داد که وارد آسمان ترکیه شده اند اولین بار بود که مقصد سفرش کشور سوریه بود لک زده بود برای یک زیارت درست و حسابی از آنها که بنشینند و سر فرصت خودش را جستجو کند و برای تک تک خواسته ها و نیازهایش توسلی کند نسخه بگیرد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مهر ۹۹ ، ۱۰:۳۸
داود احمدپور