بسم الله الرحمن الرحیم
داستان طنز
یک نفر در زمستان وارد دهی شد وتوی برف دنبال منزلی می گشت ولی غریب بودمردم هم غریبه توی خانههاشان راه نمیدادند
همینجور که توی کوچههای روستا می گشت دید مردم به یک خانه زیاد رفت و آمد می کنند از کسی پرسید،اینجا چه خبره؟
گفت زنی درد زایمان دارد و سه روزه پیچ و تاب میخوره وتقلا میکنه ولی نمیزاد،ما دنبال دعا نویس می گردیم ازبخت بد دعانویس هم گیر نمیاریم