بسم الله الرحمن الرحیم
16کلاس عرفان گذاشته بود. روزی یک ساعت . همه را جمع می کرد و مثنوی معنوی می خواند و برایشان به عربی ترجمه می کرد. عربی بلد نبودم ، اما هرجور بود خودم را می رساندم به کلاس . حرف زدنش را خیلی دوست داشتم.
بسم الله الرحمن الرحیم
16کلاس عرفان گذاشته بود. روزی یک ساعت . همه را جمع می کرد و مثنوی معنوی می خواند و برایشان به عربی ترجمه می کرد. عربی بلد نبودم ، اما هرجور بود خودم را می رساندم به کلاس . حرف زدنش را خیلی دوست داشتم.
بسم الله الرحمن الرحیم
11) می خواستیم هیأت اجرایی کنگره دانش جویان را عوض کنیم . به انتخابات فقط چند روز مانده بود. ما هم که تبلیغات نکرده بودیم . درست قبل از انتخابات ، مصطفی رفت و صحبت کرد. برنده شدیم.
بسم الله الرحمن الرحیم
6) تومار بزرگ درست کرد و بالایش درشت نوشت:« صنعت نفت در سرتاسر کشور باید ملی شود» گذاشتش کنار مغازه ی بابا مردم می آمدند و امضا می کردند.
بسم الله الرحمن الرحیم
1) نشسته بود زار زار گریه می کرد. همه جمع شده بودند دورمان. چه می دانستم این جوری می کند ؟ می گویم « مصطفی طوریش نیس. من ریاضی رد شدم . برای من ناراحته .» کی باور می کند؟
بسم الله الرحمن الرحیم
اسم چمران معروف تر از خودش بود. وقتی عکسش رسید دست اسرائیلی ها ، با خودشان فکر کردند این همان یارو خبر نگاره نیست که می آمد از اردوگاه ما گزارش بگیرد؟
بسم الله الرحمن الرحیم
قدم زدن با مخالفان
عدهای از ساواکیها و کارمندهای شهرداری منطقه ۱۳ و گروههای ملی و بقیه میآمدند جلوی نخستوزیری جمع میشدند و شعار میدادند که «مرگ بر چمران.» از دفتر نخستوزیری آمد پایین، رفت جلویشان، شروع کرد به راه رفتن.
بسم الله الرحمن الرحیم
دلکندن از پروانه سخت است
دکتر بارها از زن آمریکاییاش با من حرف زد. میگفت «زن خوبی بود. حیف که نتوانست تحمل کند.» آنقدر دوستش داشت که
بسم الله الرحمن الرحیم
ماجرای ترور چمران در لبنان
از خودیها بیشتر توقع بود. یاسر عرفات پول میداد به خودیها بیایند دکتر را بکشند. یکیشان از همین معلمهای مؤسسه بود. سه، چهارسالی میشد که آنجا تدریس میکرد. دکتر متوجه شده بود که دارد در کلاسهایش کارهایی میکند.
بسم الله الرحمن الرحیم
روز عید فطر بود و طبق رسوم ما، همه اقوام و فامیل در خانه پدر مهمان بودند. من نیز از مصطفی خواستم که با هم به این مهمانی برویم، ولی مصطفی گفت: شما بروید، من نمی توانم بیایم. من تنها به مهمانی رفتم. شب هنگام که مطابق عادت خودمان،