دست‌نوشته‌های کمیل

بایگانی

۶۳۰ مطلب با موضوع «ستارگان هدایت» ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم

🔴چرا در میان رزمندگان این‌قدر چراغ معنویت روشن بود؟

1⃣خوف، کلید رابطۀ عاشقانه با خدا!   
2⃣خوف از خدا؛ ثمرۀ باور کردن عظمت خدا

اول باید عظمت خدا را باور کنی و آن را در دل خودت بیاندازی. اول باید از خدا حساب ببری، بعد کم‌کم خوف از خدا هم در دل تو می‌نشیند. در این صورت، کم‌کم خوف از خدا برایت شیرین و لذت‌بخش می‌شود و این خوف، کلید رابطۀ عاشقانه با خداست! می‌دانید چرا در دوران جبهه و جنگ‌ و در میان رزمندگان این‌قدر چراغ معنویت روشن بود؟ چون در آنجا مرگ جلو آمده بود

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۰۰ ، ۱۶:۲۸
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

📢 شهید سیف الله شیعه زاده از *شهدای بهزیستی* استان مازندارن،که با یک زیر پیراهن راهی جبهه شد و هیچ کس در جبهه نفهمید خانواده ای ندارد. کم سخن میگفت و با سن کم ، سخت ترین کار جبهه یعنی بسیم چی بودن  را قبول کرده بود.

🔹سرانجام توسط منافقین اسیر شد ، برگه و کدهای عملیات رو قبل از اسارت خورده بود و منافقین پس از *شهادت* ایشان ، برای بدست اوردن رمز و کدهای بیسیم ، سینه و شکمش رو شکافتند،  ولی چیزی نصیب آنها نشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۰۰ ، ۱۳:۵۲
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

به یاد علمدار یک دست گردان امام‌حسن (ع)

سهمیه‌ی حاج سعید از عملیات الی بیت المقدس ،دست راستی بود که از پیکر افتاد..
در جبهه شاخص شناسایی حاج سعید
آستین خالیش بود و در عملیات‌هـا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مرداد ۰۰ ، ۱۷:۵۶
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

🌼شهردار ارومیه

✍️اوایل انقلاب بود، گرگ و میش سحر برای خرید از خانه خود بیرون آمدم. چشمم به رفتگـر محله افتاد که مثـل همیشه در حال کار بود ، دیدم امروز صورت خود را با پارچه ای پوشانده. نزدیک تر رفتم ، او #رفتگر همیشگی محله ی ما نبود

کنجکاو شـدم ، سلام کـردم و متوجه شدم رفتگر امروز ما آقا مهدی باکری است! آقا مهـدی ، شمـا اینجا چه کار می کنید؟ اما آقا مهـدی علاقه‌ ای به جواب دادن نداشت. ادامـه دادم ، آقا مهدی شما شهرداری، رفتگر همیشگی چرا نیست؟ شمـا رو چه بـه این کار؟ جارو رو بدین به مـن ، شما آخه چرا!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مرداد ۰۰ ، ۱۲:۳۰
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

شهید دوران، حقیقتی شبیه افسانه‌ها

♦️رهبر انقلاب اسلامی: ما در سابقه‌ى این پایگاه [پایگاه هوایی شهید نوژه همدان] کسى مثل شهید عباس دوران را داریم، که به‌خاطر ایمان جان خودش را آشکار و صریح بر سر یک هدف گذاشت. اگر ماجراى شهید دوران را در کتاب‌ها خوانده بودیم یا امروز هر کس مى‌خواند، احتمال مى‌داد که #افسانه باشد؛ اما ما آن را با چشم خودمان دیدیم، که اگر ندیده بودیم، مى‌گفتیم افسانه است. اینها شوخى نیست؛ اینها عظمت دارد؛ همت انسان‌ها اینجور است و ما بایستى در هر بخشى همت کنیم. ۱۳۸۳/۰۴/۱۸

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۰۰ ، ۲۲:۲۲
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

🏍 روایت یک خواب شیرین و رویایی

باز نشر به بهانه خوزستان مظلوم و  تشنه

 پس از آزادی خرمشهر  در قالب تیم های دوسه نفره با قایق و موتور سیکلت در  منطقه عمومی خرمشهر و آبادان گشت می زدیم.
 عصر یک روز سرد زمستان  با موتور تریل در معیت یکی از  پاسداران بومی عرب زبان آبادانی بعنوان مترجم  راهنما و  هم راننده موتور جهت گشت و سرکشی به روستاهای  اطراف خرمشهر  رفته بودیم .

آن روز  به چندین روستا و محل اسکان موقت آواره گان جنگی  سر زدیم..
عمدتا ساکنان آنجا از قبایل عرب  زبان  ایرانی بودند ..

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۰۰ ، ۱۲:۲۶
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

 خاطره ای از حاج صادق آهنگران در  روز عرفه

🔹 سال۱۳۶۳ مکه مکرمه


دوستان برای اجرای دعای عرفه،خیمه ی بسیار بزرگی درصحرای عرفات سرپا کردند زایرین آمدند و مرتب بر تعداد جمعیت افزوده می شد عصر شد وهنگام خواندن دعای با عظمت عرفه
شخصیت ها ،علما وروحانیون، پزشکان، مدیران کاروان ها و مداحان محترمی که یا به عنوان میهمان و یا به عنوان خدمه ی کاروان به حج مشرف شدند همه رو به کعبه ومنتظر، تا به فیض استماع دعای پرفیض عرفه ی امام حسین علیه السلام برسند. برادرعزیز و رزمنده دفاع مقدس حاج صادق آهنگران که عراقی ها لقب بلبل خمینی بهش داده بودند آمد و نشست پشت میکروفون، شروع کرد به خواندن،

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ تیر ۰۰ ، ۲۲:۰۶
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم
شهیـد‌روزعـرفه
|💔| #سـردارسرلشڪـرشهـیدحاج‌احمد‌ڪاظمی🍃🌼

تاریخ تولد: ۱۳۳۷
محل تولد: نجف‌آباد
تاریخ شهادت: ۱۳۸۴/۱۰/۱۹
محل شهادت: ارومیه
وضعیت تأهل: متأهل_دارای دوفرزند
محل مزارشهید: گلزارشهدای‌زادگاهش

#فـرازے‌ازوصیتنـامه‌شهیـد👇🌹🍃

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ تیر ۰۰ ، ۲۱:۱۷
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

از شهید محمد رسول رضایی چه می‌دانیذ؟
فرازی از وصیتنامه این شهید ۱۳ ساله: خدایا! تو می‌دانی که من جز برای رضای تو به جبهه نیامده ام. من برای کمک به مستضعفان و مبارزه با ظلم و استکبار جهانی به جبهه آمده ام تا انتقام شهدای خرمشهر و انتقام شهدای اسلام را بگیرم. آمده ام تا انتقام خون بچه‌های شیرخوار را که در زیر بمباران وحشیانه صدام به درجه رفیع شهادت نائل آمده اند، بگیرم و نگذارم که حق آنان پایمال شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ تیر ۰۰ ، ۱۴:۰۷
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

شهید غلامرضا صالحی جانشین فرمانده لشکر27 محمد رسول‌الله(ص)  

شهید غلامرضا صالحی نجف آبادی، دوم آذر 1337، در شهرستان نجف آباد چشم به جهان گشود. پدرش علیمحمد، آزاد بود و مادرش خورشید نام داشت.

 

 دورۀ کودکی غلامرضا در نجف‌آباد و در میان مزارع سرسبز کشاورزی گذشت.

علاقه به فراگیری علوم دینی و قرائت کلام‌الله موجب شد حوزه علمیۀ حاج شیخ ابراهیم ریاضی را برای ادامۀ تحصیل انتخاب کند.

در آنجا به مدت دو سال از محضر اساتیدی چون آیت‌الله ایزدی بهره‌مند شد.

مطالعات گستردۀ غلامرضا در این دوران، مثال‌زدنی است.

در آن زمان عده‌ای از شخصیت‌های مذهبی بازداشت و تبعید شدند و ساواک حوزۀ علمیه را تعطیل کرد.

غلامرضا خطاب به مأموران شهربانی گفته بود: «این چه دولت و چه نظامی است که مخالفِ با سواد شدن مردمش است؟» و به‌ دست مأموران اذیت و آزار زیادی را متحمل شد.

پس از آن تصمیم گرفت برای ادامۀ تحصیل به قم مهاجرت و در مدرسۀ حقانی ثبت‌ نام کند ، ولی به علت مشکلات مالی موفق به انجام این کار نشد. به فکر افتاد برای ادامۀ تحصیل چند ماه کار کند ، لذا در یزدآباد اصفهان در کنار پدر به کار مشغول شد.

روزها کار می‌کرد و شب‌ها به درس خواندن مشغول بود.

این دوره هم‌زمان شده بود با انقلاب و او تا پاسی از شب به همراه دوستان انقلابی‌اش در جلسات مذهبی و چاپ و پخش اعلامیه‌ها تلاش می‌کرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ تیر ۰۰ ، ۲۲:۳۶
داود احمدپور