دست‌نوشته‌های کمیل

بایگانی
آخرین مطالب

۲۶ مطلب با موضوع «حسین همدانی» ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم

🌼دفاع از مردم بی‌گناه تکلیف است؛ حتی در قلب آمریکا!

✍️ [ حاج حسین خطاب به دخترش] برای توجیه فرماندهان سوری به منطقه‌ای رفته بودیم که به‌ظاهر امن به نظر می‌رسید اما راننده می‌ترسید که وارد شهر بشه. با اصرار من و تاکید چند فرمانده سوری مجبور شد وارد شهر بشه. اونجا رو قبلا تنهایی شناسایی کرده بودم که چندهزار شیعه داشت اما تروریست‌های مسلح داخل شهر مثل طاعون پراکنده شده بودن.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ شهریور ۰۰ ، ۱۴:۳۷
داود احمدپور

بسم الله الرّحمن الرّحیم
پدرم شیخ طاهر احمدوند اهل نهاوند بودند و برای شرکت در جلساتی قبل از انقلاب به همدان رفت و آمد داشتند در همان جلسات با آقای حسین همدانی آشنا شدند و این آشنایی سال‌های سال ادامه پیدا کرد افراد زیادی در آن جلسه شرکت می‌کردند مثلاً آقای اصغر حجازی که در دفتر مقام معظم رهبری مشغول هستند و دو برادر ایشان در طول دفاع مقدس به شهادت رسیده اند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آبان ۹۹ ، ۱۰:۳۸
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم
 زمستان سال ۷۰ به اتفاق سردار همدانی و راننده ایشان عازم مکانی بودیم که سردار آنجا جلسه‌ای فوق‌العاده داشتند ماشین به سرعت از فلکه مدرس به طرف مکان مورد نظر در حال حرکت بود حضور پیرمردی سالخورده خمیده و عصا به دست کنار خیابان نگاه حاج حسین را به خود جلب کرد حاج حسین بلافاصله به راننده گفتند ماشین را نگه داریم بعد از توقف خودرو ایشان به سرعت پیاده شدند و به سمت آن پیرمرد حرکت کردند دست پیرمرد را گرفتند و با احترام ایشان را سوار خودرو کردند بعد از گفتگوی خودمانی با آن پیرمرد با اینکه مسیر خانه او با مسیر ما یکی نبود ایشان را به خانه ایشان رساندند و تا جلوی در خانه شان همراهی‌اش کردند سپس سوار خودرو شدند و به سوی مکان جلسه مسیر را ادامه دادند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۹۹ ، ۱۰:۱۶
داود احمدپور


بسم الله الرحمن الرحیم
 قبل از غروب آفتاب دستور داد همه رزمندگان لشکر ۳۲ انصارالحسین در نقطه‌ای جمع شوند همه در آن منطقه جمع شدیم چند هزار نفر بودیم لشکر انصار برای کمک به یگان هایی که کارشان در عملیات بدر کنار رود خانه دجله گره خورده بود از غرب به جنوب آمده بودیم
 آقای همدانی یک اسلحه کلاش به دست گرفت و رفت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آبان ۹۹ ، ۰۸:۴۹
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم
 اولین ماموریت رزمی تیپ ۳۲ انصارالحسین عملیات والفجر ۲ در منطقه حاج عمران بود حاج عمران منطقه‌ای بسیار پیچیده و ناشناخته بود در محدوده در بندگان عراق با ارتفاعات سر به فلک کشیده و دره های عمیق که امکان جابجایی نیرو و احداث جاده در آن بسیار مشکل و به عبارتی ناممکن بود روز قبل از عملیات آقای همدانی با تعدادی از فرماندهان گردان ها برای شناسایی منطقه رفتند زیر همان ارتفاعات هلیکوپتر دشمن محل آنها را شناسایی کرد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۹۹ ، ۱۴:۳۹
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

بین شهدای عملیات شهیدان باهنر و رجایی در تاریخ ۱۱ شهریور ۶۱ برادری داشتیم به نام سید جواد موسوی خیلی با صفا بود وقتی شهید شد جسدش آن جلو مانده بود سعی کردند جسدش را به عقب بیاورم همراه یکی از دوستان به نام آقای اصلیآن رفتیم جلو دشمن روی منطقه اشراف دید و تیر داشت گلوله خمپاره کنارمان منفجر شد و بر اثر اصابت ترکش آن یکی از انگشتان آقای اصلیآن قطع شد دیدیم جلوتر نمیشود رفت برگشتیم عقب در همدان قرار شد به دیدن خانواده های شهدای عملیات ۱۱ شهریور برویم محل سکونت خانواده شهید سید جواد موسوی شهرستان مریانج بود

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آبان ۹۹ ، ۰۵:۵۴
داود احمدپور

بسم الله الرّحمن الرّحیم

مدت کوتاهی از آمدن محمود نیکو منظر به تدارکات تیپ ۲۷ می‌گذشت ایشان از ماست مو می‌کشید به همین دلیل مدتی بود از کمپوت و کنسرو خبری نبود شبی دوستان تصمیم گرفتند نگذارند آن شب عراقی ها آرام و قرار داشته باشند خواستیم عملیات مجازی انجام دهیم عملیاتی که فقط روی کاغذ بود عملیات واقعی نبود طرحی نوشتیم بی سیم ها را فعال کردیم جلسه برقرار کردیم و به فرماندهان گردان ها گفتیم که موضوع چیست همه خاکریز ها را آماده کردیم وقتی عملیات شروع شد و رمز را گفتیم بچه ها پشت بیسیم شلوغ کردند و فریاد بالا رفت و میگفتیم بهم رسیدیم اسیر گرفتیم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آبان ۹۹ ، ۰۷:۴۰
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

ساعت از ۱۲ شب گذشته بود وارد اولین دقایق یکشنبه دوم خرداد ماه ۶۱ شده بودیم من نزد حاج همت در مقر نصر ۲ مانده بودم و آقای محمودزاده در مقر جلوی نزد حاج محمود شهبازی بود حاج محمود در همان دقایق اولیه دوم خرداد  شهید شده بود درباره شهادت ایشان از لحظه‌ای دچار شک شدم که دیدم روی شبکه مخابراتی مرکز پیام نصر ۲ هیچ صدایی از ایشان شنیده نمی شود حاج همت هم دلشوره پیدا کرده بود و گفت عجیب است که حاج  شهبازی با ما تماسی ندارد من میرم ببینم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آبان ۹۹ ، ۰۸:۱۵
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

اصلاً در کل فامیل محبت عجیب مرحوم مادرم به بنده زبانزد همه بود بیش از حد طبیعی به من وابسته بود به طوری که خودم هم از این وابستگی عاطفی ایشان متحیر بودم در برهه ای از عملیات کربلای پنج ۳۲ نفر از همراهان من در منطقه شلمچه اعم از بیسیم‌چی و راننده در یگان ما به شهادت رسیدند اما من شهید نشدم حتی در عملیات‌های جبهه شمال غرب چند بار در حلقه محاصره دشمن افتادیم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آبان ۹۹ ، ۱۱:۰۶
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

بعد از عملیات فتح المبین بلافاصله طرح عملیاتی الی بیت المقدس و آزادسازی خرمشهر در دستور کار سپاه قرار گرفت مادر محمود شهبازی هم در اصفهان مریض بود و بستری شده بود قرار شد محمود چند روز به اصفهان برود و من فقط یک شب بروم همدان و زود برگردم جنوب

بعد از مدت ها می خواستم برگردم به خانه و یکشب هم بیشتر نمانم داستانی شد این مرخصی یک شبه به خانه که رسیدم درباره سفر روز بعد حرفی نزدم شب خوابیدیم و صبح زود بیدار شدیم برای نماز بعد هم جای شما خالی  سفره پهن کردند و صبحانه‌ای بسیار لذیذ آماده کردند و ما خوردیم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آبان ۹۹ ، ۱۴:۰۵
داود احمدپور