بسم الله الرحمن الرحیم
با حاج احم متوسلیان تا 16 تیر
جهروتی: همگان حاج احمد متوسلیان را با صدای خاصش میشناختند، زیرا صدایش به گوش همه آشنا بود.
بسم الله الرحمن الرحیم
با حاج احم متوسلیان تا 16 تیر
جهروتی: همگان حاج احمد متوسلیان را با صدای خاصش میشناختند، زیرا صدایش به گوش همه آشنا بود.
بسم الله الرحمن الرحیم
حالا به عنوان نمونه، چون نام و یاد شهیدان هم در این جلسه بر زبان دوستان رفت، من هم عرض بکنم همین سردار عالیمقام، جاوید نشان، آقای حاج احمد متوسلیان که من از نزدیک این مرد برجسته را میشناختم و کار او، روحیهی او و تلاش او را دیدهام و او یکی از برجستگان دفاع مقدس بود- به نظر من بخصوص شما جوانهای عزیز، شرح حال این برجستگان را که خیلی درسها به ما میآموزد، بخوانید؛ خصوصاً در آن بخشی که مربوط به عملیات این سردار عزیز هست؛ چه در غرب، چه در فتح المبین، چه در بیتالمقدس- و نام این شهید محمود شهبازی که به طور متصل با این مرد بزرگ همراه است، اینها از افتخارات بزرگ و از متخرجین این دانشگاهند.۱۳۸۷/۰۹/۲۴
بنام خدا
حین عملیات الی بیت المقدس بود که حاج احمد از ناحیه پا زخمی شو فورا او را منتقل کردند اورژانس زخمش را بستند زخم عمیق بود ولی ایشان راضی نشد در ان برهه منطقه را ترک کند بعد از کار پانسمان و درمان لازم با یک جفت عصا مجدد به جبهه برگشت خط پدافندی حین عملیات را به یکی از گردانهای ارتش واگذار شده بود حاجی با عصا
بنام خدا
نیروهای بعثی برای در امان نگه داشتن خود در برابر عملیاتهای ما یکی از کارهای که میکردند میادین وسیع مین را در برابر خود بین ما و خودشان احداث میکردند مینهای ضد نفر ضد خودرو منور و ...
بنام خدا
چند روز قبل از عملیات فتح المبین به دستور فرمانده تیپ کل نیروهای در سالنی در شمال غربی میدان صبحگاه دوکوهه جمع شدند و فرمانده تیپ برای نیرو های تحت امرش سخنرانی کرد وی در رابطه با اهمیت عملیات و امید امام به ما سخن گفت در میان صحبتهایش
بنام خدا
اسفند سال 60 بود در حال اماده شدن برای عملیات فتح المبین بودیم پادگان دوکوهه پر بود از نیروهای بسیجی در غالب تیپهای امام حسین ع و ثار الله ع و ولی عصرعج و محمد رسول الله علیها السلام
یکی از مشکلات ما توی پادگان دوکوهه حمام بود ساختمان
«با حاج احمد متوسلیان تا 16 تیر (3)
اول اسفند سال 60 بود صد نفر نیروی اعزام مجدد از تهران عازم اهواز شدیم اعزام مجدد به کسانی میگفتنند که قبلا در جبهه بوده و تیر و ترکش دیده است لذا اینها هم قیمت بالایی داشتند و خریدار داشتند از تهران عازم شدیم رفتیم اهواز دانشگاه جندی شاهپور که
«با حاج احمد متوسلیان (2)
حاج احمد متوسلیان، هر روز صبح بچهها را همراه تجهیزات انفرادی، از کوهها بالا میبرد، و بعد باید پا مرغی سربالایی را میرفتیم و خودش هم همیشه در ردیف اول بود.
با حاج احمد متوسلیان
متأسفانه چهره برادر احمد را خشن ترسیم کردهاند. حاج احمد آنقدر مهربان بود که وقتی برای کوچکترین نیرویش، اتفاقی میافتاد، همه شهر را به دنبالش میگشت. فرمانده و غیر آن،