بسم الله الرحمن الرحیم
درویشی با شاگرد خود دو روز بود که در خانه گرسنه بودند.
شاگرد شبی زاری کرد و درویش گفت:
«صبور باش، فردا خداوند غذای چربی روزی ما خواهد کرد.»
فردا صبح به مسجد رفتند.
بازرگانی دیدند که در کاسههایی عسل و بادام ریخته و به درویشهای مسجد میداد.
به هر یک از آنها هم کاسهای داد.
🔹درویش از بازرگان پرسید:
«این هدیهها برای چیست؟»
بازرگان گفت :