دست‌نوشته‌های کمیل

بایگانی

۱۰۸ مطلب در بهمن ۱۴۰۲ ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم 
 

سخن_خوب_از_نگاه_قرآن

 دوازدہ ویژگے یڪ"سخن خوب" از دیدگاہ قرآن ڪریم؛

 ۱. آگاهانہ باشد. "لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ" 

۲. نرم باشد. "قَوْلاً لَّیِّناً" زبانمان تیغ نداشتہ باشد.

 ۳.حرفے ڪہ مے زنیم خودمان هم عمل ڪنیم."لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ" 

۴.منصفانہ باشد."وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا" 

۵.حرفمان مستند باشد."قَوْلًا سَدِیدًا" منطقے حرف بزنیم.

 ۶.سادہ حرف بزنیم."قَوْلاً مَّیْسُورًا" پیچیدہ حرف زدن هنر نیست. "روان حرف بزنیم"

 ۷.ڪلام رسا باشد." قَوْلاً بَلِیغًا"

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ بهمن ۰۲ ، ۱۰:۵۶
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم 

#از_ریش_به_سبیل_پیوند_زدن

عبارت «از ریش به سبیل پیوند می کند » ناظر بر اعمال عبث و بیهوده ایست که نفعی بر آن مرتبط نباشد. فی المثل کسی از دامن لباسش ببرد و بر دوش وصله کند.

این گونه اعمال و اقدامات بی فایده به مثابه آن است که کوتاهی سبیل را با درازی ریش جبران نمایند، یعنی از ریش قیچی کنند و به سبیل پیوند دهند.

ریشه جالب ضرب المثل

اکنون ببینیم ریشه این ضرب المثل بسیار معقول و متداول از کجا آب می خورد.

کامران میرزا نایب السلطنه در میان فرزندان ناصر الدین شاه قاجار از در نزد پدر عزیز کرده بود. ایامی را که ناصر الدین شاه از تهران خارج می شد و به خارج از کشور عزیمت می کرد، سمت نیابت سلطنت را بر عهده می گرفت و به همین مناسبت به لقب نایب السلطنه ملقب و معروف گردید. 

کامران میرزا در حیات شاه بابا مدتها حاکم تهران بود و تعدادی نایب در اختیار داشت که مأموران اجرای دار الحکومه بوده اند. این نایب ها برای آنکه جلب توجه نایب السطنه را بکنند و زهر چشمی از مردم گرفته باشند، هر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ بهمن ۰۲ ، ۱۰:۵۴
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم 

گاهى خودت رامثل یک کتاب ورق بزن،
انتهای بعضی فکرهایت " نقطه" بگذار
که بدانی باید همانجا تمامشان کنی. 
بین بعضی حرفهایت "کاما" بگذار
که بدانی باید با کمی تامل ادایشان کنی 
پس از بعضی رفتارهایت هم "علامت تعجب"و آخر برخی عادت هایت نیز علامت "سوال" بگذار 

تا فرصت ویرایش هست...
خودت را هر چند شب یکبار ورق بزن... 
حتی بعضی از عقایدت را حذف کن ...
اما بعضی را پر رنگ...
هرگز هیچ روز زندگیت را سرزنش نکن !
روز خوب به تو شادی میدهد،
روز بد به تو تجربه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ بهمن ۰۲ ، ۰۹:۲۲
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم 

 گویند جبرئیل امین نزد یوسف پیامبر بود ، جوانی از آنجا می گذشت ... ؛

💐 جبرئیل گفت این جوان را می شناسی؟ این همان کسی است که در نوزادی به پاکی تو شهادت داد و ماجرای زلیخا به نفع تو تمام شد ؛
☘️ یوسف دستور داد تا آن جوان را پیش او بیاورند و در حق او احسان فراوان کرد و به او هدایــای بی شماری داد و دستــور داد هر خواستــه ای دارد برآورده شــود 

🌸 در آن حال یوسف متوجه گریه جبرئیل شد و دلیل آن را پرسید ؛ جبرئیل گفت: ای یوسف ، تو عبد خدا هستی و در قبال کسی که در زمان نوزادی به پاکی تو شهادت داده چنین نیکی می کنی ، حال به من بگو حال بنده ای که در شبانه روز 5 باز نماز می خواند و در آن به پاکی خدا شهادت می دهد چگونه است و خدا با چنین بنده ای چگونه رفتار میکند ... !!!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ بهمن ۰۲ ، ۰۹:۱۹
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم 
از کفاره گناهان بزرگ است ؛به فریاد مردم رسیدن و ارام کردن مصیبت دیدگان 

 

شرح حکمت بیست و چهارم:🔻

💫🌹امام(علیه السلام) در این سخن نورانى اش اشاره به بعضى از کفارات گناهان بزرگ مى کند.

 🥀🤍کفاره اى که مى تواند آن گناه را جبران نماید.

💫🌹در یک جمله کمک هاى مردمى در اسلام به هر شکل و به هر صورت اهمیت فوق العاده اى دارد; هم موجب برکت در زندگى و هم سبب برطرف شدن بلاها
 🔺و هم کفاره گناهان است.

💫📗منبع: کتاب پیام امیرالمؤمنین (علیه السلام)
امید دادن یک روش برای کفاره گناهان است و نا امید کردن سلب توفیق در کار خیر است 
چقدر ادم از خدا دور میشود در حالتی که سیاه نمایی میکند تا کینه خود را خالی کند 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۰۲ ، ۱۹:۵۹
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم 
 


یکی تعریف می کرد: 

کنار سی و سه پل اصفهان نشسته بودم . نگاهم به دختر بچه سه یا چهار ساله ای افتاد که از پدر و مادرش اندکی فاصله گرفته بود و داشت مرا نگاه میکرد 
بقدری چهره زیبا و بانمکی داشت که بی اختیار با دستم اشاره کردم به طرفم بیاید، اما در حالتی از شک و ترس از جایش تکان نخورد.
دو سه بار دیگر هم تکرار کردم اما نیامد

به عادت همیشگی ، دستم را که خالی بود مشت کردم و به سمتش گرفتم تا احساس کند چیزی برایش دارم !بلافاصله به سویم حـرکت کرد!! در همین لحظه پدرش که گویا دورادور مواظبش بود بسرعت به سمت من آمد و یک شکلات را مخفیانه در مشتم قرار داد !
بچه آمد و شکلات را گرفت!

به پدرش گفتم من قصد اذیت او را نداشتم!
او گفت میدانم و مطمئنم که میخواستی با او بازی کنی،اما وقتی مشتت را باز میکردی او متوجه میشد که اعتمادش به تو بیهوده بوده است!
کار تو باعث می گردید که بچه ، دروغ را تجربه کند و دیگر به کسی اعتماد نکند.

حال نمازی که میخوانیم فرشته های بالای سرمان عزا میگیرندکه چه کنند؛
ایاک نعبد را جزء عباداتم بنویسند
 یاجزء دروغهایم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۰۲ ، ۱۷:۳۳
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم 
 

#حلزون_درون

خلیج نپال در جنوب ایتالیا زیستگاه نوعی چتر دریایی به نام « مدوز» و انواع حلزون های دریایی است .
چتر دریایی هر از گاه یک بار حلزون های کوچک دریا را قورت
می دهد و آن ها را به مجرای هاضمه اش انتقال می دهد .
اما پوسته ی سخت حلزون از او محافظت می کند
و مانع هضم آن می شود .
حلزون به دیواره ی مجرای هاضمه ی چتر دریایی می چسبد
.
و آرام آرام شروع به خوردن چتر دریایی از درون به بیرون می کند ..
.
زمانی که حلزون به رشد کامل خود می رسد ،
دیگر خبری از چتر دریایی نیست ،
.
چون حلزون به تدریج آن را از درون خورده است .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۰۲ ، ۱۷:۳۰
داود احمدپور

زن بدکاره و عنایت رسول خدا صلی الله علیه و آله

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم

مولای من ! چگونه در آتش آرام گیرم در حالی که همه امید من عفو و گذشت توست ، عفو و گذشتی که به طور مکرّر در قرآن مجید به گناهکاران پشیمان وعده داده ای ؟

پروردگارا ! چه بسیار تهی دستان و بیچارگانی که به مردمان دل بستند و به عطا و عفو و گذشت آنان امیدوار شدند و دست خالی و محروم نماندند ، چه رسد به کسی که دل به تو بندد و به گذشت و عفو و عطای تو امیدوار شود .

عطار در کتاب « الهی نامه » روایت می کند : زنی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۰۲ ، ۱۷:۲۶
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم 
 

امام على علیه السلام: 

هر که در آنچه آموخته است بسیار اندیشه کند، دانش خود را استوار گرداند و آنچه را نمى فهمیده است، بفهمد.☘️

[غررالحکم حدیث8917]
 

قال امیرالمومنین (علیه‌السلام):
خَیْرُ الْمَعْرُوفِ مَا لَمْ یَتَقَدَّمْهُ الْمَطَلُ وَ لَمْ یَتْبَعْهُ الْمَنُّ

🌹بهترین احسان، احسانی است که در انجام آن تأخیری نشود و منّتی در پی نداشته باشد.

تصنیف غرر / حدیث ۸۸۹۸

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۰۲ ، ۱۴:۱۶
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم 
رفته بودم فروشگاه
یه پیرمرد با نوهش اومده بود خرید
پسره هی سر و صدا میکرد، پیرمرد میگفت: آروم باش فرهاد آروم باش عزیزم
جلوی قفسه ی خوراکی ها پسره خودشو زد زمین و داد و بیداد میکرد 
پیرمرده گفت: آروم فرهاد جان دیگه
چیزی نمونده خرید تموم شه 
دم صندوق پسره چرخ دستی رو کشید
چند تا از بسته های خرید افتاد زمین پیرمرده باز گفت: فرهاد آروم تموم شد
دیگه داریم میریم بیرون
بیرون رفتم بهش گفتم آقا شما خیلی کارت درسته این همه اذیتت کرد فقط بهش گفتی فرهاد آروم باش
پیرمرده با یه قیافه ای منو نگاه کرد و گفت:
عزیزم فرهاد اسم منه،اون اسمش سیامکه!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۰۲ ، ۲۳:۳۵
داود احمدپور