دست‌نوشته‌های کمیل

بایگانی

۳۶۴ مطلب در فروردين ۱۴۰۰ ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم

📍ظریف در اندیشکده "مرکز سیاست‌گذاری اروپایی" از آمریکا در خواست کرده تا پیش از انتخابات_ایران، "خجالت را کنار بگذارد" و "هر چه سریعر به برجام برگردد."
 

🔻او گفته‌است: "زمانی که وارد فصل انتخابات (در ایران) شویم، دولتی خواهیم داشت که چندان دیگر کارآیی کامل نخواهد داشت و ۶ ماه تا روی کار آمدن یک دولت جدید زمان می‌برد."

🔹این مواضع در حالی از سوی ظریف اتخاذ شده که او اخیرا در گفتگو با سایت انتخاب (۹ آذر ۹۹)،  برخی را به " گرا دادن به آمریکا" متهم کرده بود. او گفته بود:
"بعضی دوستان می روند و به امریکا « گرا » می دهند که با ما

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ فروردين ۰۰ ، ۱۵:۰۹
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

🔻مرعوب دشمن نشوید

✍️رهبر انقلاب: یکی از اشتباهاتی که ممکن است کسانی در بین ماها بکنند، این است که ما مرعوب قدرت دشمن بشویم... یا امید به او ببندیم... من به‌ هیچ ‌وجه نمیخواهم توصیه کنم که به نیروی درونی خودمان با چشم مبالغه نگاه کنیم؛

🔹 نه، واقعیّت را ببینیم، سعی کنیم آن را ارتقاء بدهیم؛ امّا بشدّت توصیه میکنم که با هر توانی که داریم، نباید مرعوب دشمن بشویم. ۹۹/۱۱/۱۹

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ فروردين ۰۰ ، ۱۴:۴۷
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

🌷الإمامُ علیٌّ علیه السلام

 الفَقیهُ کُلُّ الفَقیهِ مَن لم یُقَنِّطِ الناسَ مِن رَحمَةِ اللّه ِ ، و لم یُؤیِسْهُم مِن رَوحِ اللّه ِ ، و لم یُؤمِنْهُم مِن مَکرِ اللّه ِ .

🌸امام على علیه السلام

 فقیه به تمام معنا، کسى است که مردم را از رحمت خدا نومید نگرداند و از فضل و بخشایش خدا، مأیوسشان نسازد و از مکر و عذاب خدا هم آسوده خاطرشان نکند.

نهج البلاغة : الحکمة 90.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ فروردين ۰۰ ، ۱۴:۲۶
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

در بعضی طوفانهای زندگی،
کم کم یاد میگیری که نباید
توقعی داشته باشی
مگر از خودت.
متوجه می شوی,
بعضی را هرچند نزدیک،
اما نباید باور کرد.
متوجه می شوی
روی بعضی هر چند صمیمی،
اما نباید حساب کرد.
میفهمی بعضی را هر چند آشنا،
اما نمی توان شناخت.
و این اصلاً تلخ نیست،
شکست نیست.
آگاه شدن نام دارد
ممکن است در حین آگاه شدن درد بکشی،  این آگاهی دردناک است
 اما تلخ هرگز

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ فروردين ۰۰ ، ۱۲:۱۳
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

ضرب_المثل

#اصطلاح_الکی

کارهای بدون مطالعه و نقشه که حقیقتی نداشته باشد را "الکی" گویند.
این اصطلاح در رابطه با دروغ و دروغگویی هم به کار برده می شود؛ به طور کلی هر چه که واقعیت نداشته باشد و کسی تلاش کند تا راست جلوه کند در اصطلاح گفته می شود: "  الکی می گوید " یا "کارهایش الکی است".

الک را به گفته علامه دهخدا موبیز، تنگ بیز، پرویزن و آردبیز هم می گویند. الک از سیمهای باریک بافته می شود، مانند غربال، ولی سوراخهای

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ فروردين ۰۰ ، ۱۲:۱۰
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

سال‌ها پیش خواجه شمس‌الدین محمد که شاگرد نانوایی بود عاشق دختر زیبای یکی از اربابان شهر به نام شاخ نبات شد.
روزی از شاخ نبات پیغامی شنید که در شهر پخش شد: که من از میان خواستگارانم با کسی ازدواج می‌کنم که بتواند 100درهم برایم بیاورد!
100درهم، پول زیادی بود که از عهده خیلی از مردم آن زمان بر نمی‌آمد که بتوانند این پول را فراهم کنند! عده ای از خواستگاران پشیمان شدند و عده ای دیگر نیز سخت تلاش کردند تا بتوانند این پول را فراهم کنند و او را به همسری گزینند.
خواجه شمس‌الدین محمد نیز به مسجد محل رفت و با خدای خود عهد بست که اگر این 100درهم را بتواند فراهم کند 40شب به مسجد رود و تا صبح نیایش کند.
او با تلاش بسیار در شب چهلم توانست 100درهم را فراهم کند و شب به خانه شاخ نبات رفت و اعلام کرد که توانسته است 100درهم را فراهم کند و مایل است با شاخ نبات ازدواج کند.
شاخ نبات او را پذیرفت و پذیرایی گرمی از او کرد.
شمس‌الدین با شاخ نبات راجع به نذری که با خدای خود کرده بود گفت و از او اجازه خواست تا به مسجد رود و آخرین شب را نیز به راز و نیاز بپردازد تا به عهد خود وفا کرده باشد اما شاخ نبات ممانعت کرد؛ خواجه شمس‌الدین با ناراحتی از خانه شاخ نبات خارج شد و به سمت مسجد رفت و شب چهلم را در آنجا سپری کرد.
سحرگاه که از مسجد باز می‌گشت چند جوان مست خنجر به دست جلوی او را گرفتند و جامی به او دادند و گفتند بنوش او جواب داد من مرد خدایی هستم که تازه از نیایش با خدا فارغ شده‌ام، نمی‌توانم این کار را انجام دهم اما آنان خنجر را به سوی او گرفتند و گفتند اگر ننوشی تو را خواهیم کشت بنوش، خواجه شمس‌الدین اولین جرعه را نوشید آنان گفتند چه می‌بینی گفت: هیچ و گفتند: دگر بار بنوش، نوشید، گفتند:حال چه می‌بینی؟ گفت: حس می‌کنم از آینده باخبرم و گفتند :باز هم بنوش، نوشید، گفتند: چه می‌بینی؟ گفت :حس می‌کنم قرآن را از برم؛ و خواجه آن شب به خانه رفت و شروع کرد از حفظ قرآن خواندن و شعر گفتن و از آینده‌ی مردم گفتن و دیگر سراغی هم از شاخ نبات نگرفت! تا اینکه آوازه او به گوش شاه رسید و از آن پس همدم شاه شد؛ شاه به او لقب لسان‌الغیب و حافظ را به او داد.(لسان‌الغیب چون از آینده مردم می‌گفت و حافظ چون حافظ کل قرآن بود).
تا اینکه شاخ نبات آوازه او را شنید و فهمید و نزد شاه است و به دنبال او رفت اما حافظ او را نخواست و گفت: زنی که مرا از خدای خود دور کند به درد زندگی نمی‌خورد،تا اینکه با وساطت شاه با هم ازدواج کردند.
این همه شهد و شکر کز سخنم می‌ریزد/
اجر صبریست کزآن شاخ نباتم دادند.

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ فروردين ۰۰ ، ۱۱:۴۱
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

 

خانم پروین داعی پور، همسر شهید حسن باقری

http://dahmadpoor.blog.ir/

 

خانم پروین داعی پور، همسر شهید حسن باقری

http://dahmadpoor.blog.ir/

 

خانم پروین داعی پور، همسر شهید حسن باقری

http://dahmadpoor.blog.ir/

 

خانم پروین داعی پور، همسر شهید حسن باقری

http://dahmadpoor.blog.ir/

 

خانم پروین داعی پور، همسر شهید حسن باقری

http://dahmadpoor.blog.ir/
خانم پروین داعی پور، همسر شهید حسن باقری

http://dahmadpoor.blog.ir/

خانم داعی پور همسر شهید باقری

صیغه ی محرمیت را چه کسی خواند؟

ــ رفتیم پیش آقای موسوی جزایری، امام جمعه اهواز و ایشان صیغه ی یک ماهه برای ما خواندند. همان جا بود که من به طور کامل ایشان را دیدم. تا آن روز به ظاهرش دقیق نشده بودم. چهره ای لطیف،معصومانه و جوان داشت و زیر این چهره یک پختگی نهفته بود که من آن را باور داشتم.

آمدید تهران؟

ــ آن روزها مصادف بود با چهلمین روز شهادت شهید بهشتی و شهدای انفجار حزب. قبل از فاجعه هفتم تیر شهید بهشتی و همسر گرامی شان به اهواز آمده بودند و ما به دیدن ایشان رفته بودیم. علاقه والفت زیادی در دل ما نسبت به ایشان پیدا شده بود. قرار بود دوستان ستاد برای مراسم چهلم به تهران بیایند. این فرصت خوبی بود که من هم به تهران بیایم. یادم هست در این سفرآقای صادق آهنگران هم با ما آمدند. درآنجا بود که من به یکی ازهمکارانم گفتم که من در تهران از شما جدا می شوم چون قراراست عقد کنم! او خیلی جا خورد. آمدم خانه. مادرم به راحتی نمی توانست داستان ازدواج مرا بپذیرد. خوب، کمی طبیعی بود چون آن ها داماد خودشان را تا آن روز ندیده بودند . یکی- دو روز بعد آقای باقری و خانواده شان آمدند خانه ما. آقای باقری با نهایت احترام گفتند کاری که ما کردیم اصلاً قصد بی احترامی به خانواده ها نبود. بلکه به یک توافق رسیدیم ولی باز هم نظر خانواده ها محترم هست. الان هم هر چه دو خانواده بگویند ما قبول می کنیم.

خانواده شما نظری داشتند؟

ــ دلواپسی مادرم طبیعی بود.اما وقتی خانواده آقای باقری رفتند،به مادرم گفتم:«حرفی نزدید؛ شما که نگران بودید ؟» مادرم جواب داد: « نمی دانم! همین که پایش را به خانه ی ما گذاشت، محبتش رفت تو دلم ودیگرحرفی برای گفتن نداشتم.»

خانم پروین داعی پور، همسر شهید حسن باقری

http://dahmadpoor.blog.ir/

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ فروردين ۰۰ ، ۱۰:۱۲
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

⭐️👇ستیز و مقابله‌ی نظام اسلامی با دشمنان خدا و جامعه‌ی اسلامی و نه همگان

الممتحنة
إِنَّمَا یَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ قَاتَلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَأَخْرَجُوکُم مِّن دِیَارِکُمْ وَظَاهَرُوا عَلَىٰ إِخْرَاجِکُمْ أَن تَوَلَّوْهُمْ وَمَن یَتَوَلَّهُمْ فَأُولَٰئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ
ﺧﺪﺍ ﻓﻘﻂ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺘﻲ ﺑﺎ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻧﻬﻲ ﻣﻰ  ﻛﻨﺪ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻛﺎﺭ ﺩﻳﻦ ﺑﺎ ﺷﻤﺎ ﺟﻨﮕﻴﺪﻧﺪ ، ﻭ ﺍﺯ ﺩﻳﺎﺭﺗﺎﻥ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺭﺍﻧﺪﻧﺪ ، ﻭ ﺩﺭ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺭﺍﻧﺪﻧﺘﺎﻥ ﺑﻪ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﻛﻤﻚ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﺗﺎ [ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﻳﻦ ﺳﺨﺘﮕﻴﺮﻱ ]ﺑﺎ ﺁﻧﺎﻥ ﺩﻭﺳﺘﻲ ﻛﻨﻴﺪ . ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺁﻧﺎﻥ ﺩﻭﺳﺘﻲ ﻛﻨﻨﺪ ، ﺳﺘﻤﻜﺎﺭﺍﻧﻨﺪ .(٩)


امام خامنه ای  سخنرانی روز مبعث ۹۹/۱۲/۲۱

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ فروردين ۰۰ ، ۰۹:۲۰
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم
در کتاب الامالی شیخ‌صدوق آمده است: روزی ام‌ایمن کنیز مادر نبی مکرم اسلام (ص)، همسایگانش نزد ایشان آمدند و گفتند: ام‌ایمن از شب تا صبح نخوابیده و گریه کرده است. پیامبر (ص) کسی را فرستادند تا او را نزد ایشان آوردند و از او سؤال کردند: خداوند چشمانت را نگریاند، چرا شب تا صبح گریه کرده‌ای؟
ام‌ایمن گفت: دیشب خواب بدی دیده‌ام. پیامبر (ص) فرمودند: خوابت را بگو. گفت: سخت است بگویم. پیامبر (ص) گفتند: بر خود من بگوی. ام‌ایمن گفت: شب دیدم عضوی از بدن تو در خانه‌ی من افتاده است. پیامبر (ص) فرمودند: برو شب را آسوده بخواب که

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ فروردين ۰۰ ، ۰۸:۴۹
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

فردی نزد امام حسین(ع)آمد و گفت:
من گناه می کنم و از بهشت و جهنم خدا برایم نگو که من این ها را می دانم ولی نمی توانم گناه نکنم  و باز گناه می کنم! امام حسین علیه السلام فرمودند: برو جایی گناه کن که خدا تو را نبیند، او سرش را پایین انداخت و گفت: این که نمی شود.(چون خداوند بر همه چیز ناظر است) امام حسین(ع) فرمودند: جایی گناه کن که ملک خدا نباشد. مرد فکری کرد و گفت: این هم نمی شود.(چون همه جا ملک خداوند است) امام فرمودند: حداقل روزی که گناه می کنی روزی خدا را نخور، گفت:نمی توانم چیزی نخورم...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ فروردين ۰۰ ، ۰۸:۴۷
داود احمدپور