دست‌نوشته‌های کمیل

بایگانی

۳۳۶ مطلب در آبان ۱۳۹۹ ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم

معرفت مهدوی

وقتی پرده می گذاریم،یعنی رابطه ی چندان خوبی با نور مستقیم خورشید نداریم؛چون محدود هستیم و ضیق وجودی داریم و اگر اندکی بیشتر با این چشم محدودمان به او نگاه کنیم،کور می شویم.

یعنی چون محدودیم،از او کناره می گیریم؛نه فقط به خاطر این که او قوی است.بلکه به خاطر این که ظرفیت ما کم است و تحمل این همه نور را ندارد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۹ ، ۰۵:۵۶
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

 #عنایت_امام_زمان

شیخ حر عاملی صاحب کتاب وسائل الشیعه در اثبات الهدی ، جلد هفت میگوید: در ایام جوانی دچار بیماری سختی شدم . طوری که در مرز مرگ قرار گرفته بودم و خانواده ، از بهبود وضع سلامتی‌ ام نا امید شدند. با آن حالم توسلی به چهارده معصوم علیهم السلام پیدا کردم . بین خواب و بیداری رسول الله صل الله علیه و آله و ائمه را دیدم . به آنها سلام داده و با هر کدام مصافحه نمودم. خصوصا با

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۹ ، ۰۵:۵۴
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

 پیشرفت به چه قیمتی؟

 عمَر بن سعد دستور داشت که یا با امام حسین بجنگد، یا فرماندهی را به شمر واگذار کند. اما او کسی نبود که بتواند به آسانی از مقام کناره گیری کند؛ پس خودش اینکار را انجام داد تا در مسابقه با شمر از او عقب نیفتد. عجب توجیهی! نمی‌خواهم عقب بیفتم، حتی به قیمتِ کشتنِ فرزندِ دخترِ پیامبر، فاطمه.

او میدانست عبید الله  و یزید ادمهای قابل اعتماد نیستند او میدانست امام حسین ع در رابطه با حکومت ری دروغ نگفته ولی چطور شد به عبیدالله که واسطه است  اعتماد کرد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۹ ، ۰۵:۴۴
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

حاج‌قاسم اولین کسی بود که دست روی سر بچه‌هایم کشید

✍️همسر شهیدمهدی‌نعمایی: شنبه بعد از ظهر که مهدی به شهادت رسیده بود ما یکشنبه صبح ساعت ۸ با هواپیما داشتیم برمی‌گشتیم ایران. حال و هوای خوبی نداشتم. تنها و غریبانه با بچه هایم داشتم بر‌می‌گشتم در حالی که خبر شهادت همسرم را کسی به من نداده بود بلکه خودم فهمیده بودم. در هواپیما غم عجیبی به دلم بود.
دختر‌ها هم مدام می‌پرسیدند چرا بابا با ما نمی‌آید؟ سعی می‌کردم خودم را حفظ کنم و عادی جوابشان را بدهم. لحظاتی بعد مهرانه خوابید. نشسته بودیم روی صندلی دیدم آقایی آمد پرسید: حاج خانم می‌روید سردار را ببینید؟نمی‌دانستم حاج قاسم هم در هواپیما حضور دارد. گفتم: بله حتما با کمال میل. این بهترین چیزی بود که در آن شرایط می‌توانست برایم اتفاق بیافتد. رفتم جلو، صندلی کنار سردار خالی بود. با ریحانه که در بغلم بود نشستم روی صندلی، حاجی بلافاصله بچه را از بغلم گرفت. ریحانه اولین بار بود او را می‌دید، اما در کمال تعجب محکم سردار را در آغوش گرفت و بوسید. حاج قاسم هم دست می‌کشید روی سرش و خیلی بوسیدش.

بعد از من پرسید شما کدام خانواده هستید؟ گفتم: من همسر شهید نعمایی هستم، مهدی. بعد بلافاصله یادم آمد نام او اینجا مسلم است. گفتم: همسر شهید مسلم هستم و جالب اینجاست که اولین بار خودم آنجا بدون اینکه کسی خبر داده باشد به خودم گفتم همسر شهیدم. ایشان با حالتی بغض آلود نگاهی به من کرد و گفت خدا به شما کمک کند. مسلم مرد بود. خدا به شما سلامتی بدهد من شرمنده شما هستم. گفتم سایه شما بالای سر ما باشد. چند لحظه بودیم و دوباره برگشتیم سر جای‌مان.

یاد وقتی افتادم که پای تلویزیون نشسته بودیم و سخنرانی سردار را گوش می‌کردیم. آقا مهدی از من پرسید: دیدی دست سردار مجروح است؟ اصلا تا حالا حاج قاسم را از نزدیک دیده‌ای؟گفتم: نه. گفت: انشاءالله به زودی خواهی دید. چهار روز بعد هم مهدی را در معراج شهدا دیدم.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۹ ، ۰۵:۳۸
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم 

 

 قُلْ إِنْ کٰانَتْ لَکُمُ اَلدّٰارُ اَلْآخِرَةُ عِنْدَ اَللّٰهِ خٰالِصَةً مِنْ دُونِ اَلنّٰاسِ فَتَمَنَّوُا اَلْمَوْتَ إِنْ کُنْتُمْ صٰادِقِینَ  ﴿۹۴﴾بقره

               🌹🌀🌹🌀🌹

🌸تفسیر کوتاه آیه

خداوند برای رد ادعای بیهوده بنی اسراییل  میگوید اگر مطمین هستند که در اخرت در بهشت جای خواهند داشت.پس چرا ارزوی مرگ نمیکنند تا زودتر به بهشت اخروی برسند

پس معلوم میشود از حساب ان دنیا میترسند و به بهشتی بودن خود مطمئن نیستند.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آبان ۹۹ ، ۲۳:۱۶
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

 جواد به اتفاق اعضاء هیأت، صندوق تعاونی و قر ض الحسنه ای درست کرده بود که برخلاف بعضی از صندو ق های امروزی دفتر و دستک و بیا و برو و بگیر و ببندی نداشت. تمام تجملات این قر ض الحسنه یک دفترچه و یک خودکار بود و هر کس به فراخور حال خود پولی در این صندوق پس انداز می کرد و نیازمندان براساس تشخیص یک هیأت سه نفری  (جواد و دو نفر دیگر) بدون ضامن معتبر و معرّف و بیا و برو، از صندوق وام می گرفتند و به تدریج وام خود را می پرداختند و حتی در یک مورد هم،

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آبان ۹۹ ، ۱۸:۴۶
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

جواد که به سبب علقه های مذهبی، رهنمودهای پدر و نیز جذب شدن تدریجی به سمت مبارزه و آشنایی دورادور با راه و مرام حضرت امام خمینی(ره)، به ضرورت آموختن زبان عربی و قرآن کریم پی برده بود، به مسجد المصطفی(ص) در میدان حسن آباد رفت. او هر روز مسیر طولانی خانی آباد تا حسن آباد را پیاده طی می کرد تا بر سر درس آقای رضایی حضور بیابد. جالب این که خود در کوتاه مدت، توانست مدرس و معلم این دو درس شود. وقتی وارد دبیرستان شد، تصمیم گرفت انگلیسی را نیز بیاموزد و این گونه بود که برای تأمین هزینه کلاس زبان انگلیسی کار تدریس خصوصی را آغاز کرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آبان ۹۹ ، ۱۸:۴۰
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

 بزر گ مرد کوچک

محمدجواد تندگویان در 22 خرداد 1329 خورشیدی به دنیا آمد (تاریخ تولد او در برخی منابع به اشتباه 26 خرداد ذکر شده است).

 جواد، کودکی اش را بیشتر با مادر خود گذراند و هم بازی او خواهر کوچکترش فاطمه بود. خیلی پیش تر از آن که به مدرسه برود و خواندن و نوشتن بیاموزد، با راهنمایی پدر خویش به مسجد راه یافت و با قرآن آشنا شد و کلام الله مجید را چراغ راه آینده خویش کرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آبان ۹۹ ، ۱۸:۰۰
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

۱_وجود رهبران الهی در جامعه به صورت مداوم ضروری است


۲_درصورت عدم اطاعت از رهبران الهی گمراهی حتمی است


۳_معجزات برای روشن شدن راه به سوی انسان فرستاده میشوند


۴_شرک به خدا ظلم به خود است


۵_فریب تهاحم فرهنگی دشمن را نخوریم


۶_خداوند برای هدایت انسان ها پیامبران را بمعجزات و دلیل روشن برای هدایت انسان فرستاده است


۷_گمراهی پس از روشن شدن راه و امدن راهنما و ...ظلم است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آبان ۹۹ ، ۱۰:۵۷
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 735 عقل برترین مخلوق جهان است است و تعریف های غلط از عقل باعث از دست دادن جایگاه آن در بین عموم مردم شده است موفقترین راه برای حذف یک شاهکار تعریف غلط از آن است و محبوب کردن یک غلط در اذهان مردم تعریف دروغ از آن است

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آبان ۹۹ ، ۱۰:۵۳
داود احمدپور