دست‌نوشته‌های کمیل

بایگانی

بنام خدا

چند روز قبل از عملیات فتح المبین  به دستور فرمانده تیپ کل نیروهای در سالنی در شمال غربی میدان صبحگاه دوکوهه  جمع شدند و فرمانده تیپ برای نیرو های تحت امرش سخنرانی کرد وی در رابطه با اهمیت عملیات و امید امام به ما سخن گفت در میان صحبتهایش  

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ فروردين ۹۹ ، ۱۹:۰۱
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم
زنی پارسا وقتی که از خانه بیرون می­آمد  سه پیرمرد را با چهره های زیبا دید که جلوی در منزلش نشسته ­اند به آنها گفت: « من شما را نمی­شناسم ولی فکر می کنم گرسنه باشید، بفرمائید داخل تا چیزی برای خوردن برای شما بیاورم.

آنها پرسیدند:« آیا شوهرتان خانه است؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ فروردين ۹۹ ، ۱۸:۵۲
داود احمدپور

سردار غیرتمند  شهید مهدی کروبی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ فروردين ۹۹ ، ۱۶:۵۷
داود احمدپور

 

شهرداری که دلدار شد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ فروردين ۹۹ ، ۱۶:۲۸
داود احمدپور

شیر کوهستان و مداح اهلبیت 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ فروردين ۹۹ ، ۱۵:۵۶
داود احمدپور

مرد سیاست بود همزمان در عرفان صاحب سبک بود

در میدان نبرد بیشتر از اخلاق استفاده میکرد تا اسلحه 

فیلسفوفی تمام زندگیش درمهاجرت بود در تحصیل و تدریس بی نظیر هم بود 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ فروردين ۹۹ ، ۱۰:۳۱
داود احمدپور

::بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن:

بار دوم که دیدمش برای کار در موسسه آمادگی کامل داشتم .کم کم آشنایی ما شروع شد .من خیلی جاها با مصطفی بودم ، در موسسه کنار بچه ها،در شهرهای مختلف و یکی دوبار در جبهه . برایم همه کارهایش گیرا و آموزنده بود . بی آنکه خود او عمدی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ فروردين ۹۹ ، ۱۰:۱۰
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم
بیمارستان و عشق قصه ی بسیار زیبایست
از لحظه ای که در یکی از اتاق های بیمارستان بستری شده بودم، زن و شوهری در تخت روبروی من مناقشه بی پایانی را ادامه می دادند.
زن می خواست از بیمارستان مرخص شود و شوهرش می خواست او همان جا بماند 
از حرف های پرستارها متوجه شدم که زن

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ فروردين ۹۹ ، ۰۸:۵۱
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم 
ویژه تا نیمه شعبان (3)

شهیدی که با نام مهدی زندگیش برکت پیدا کرد و مزد جهادش شهادت شد وسیره او ستاره هدایت کننده برای ما شد 

مهدی زین الدین

ولیعهد    
قبل انقلاب، دم مغازه ی کتاب فروشی مان، یک پاسبان ثابت گذاشته بودند که نکند کتاب های ممنوعه بفروشیم. عصرها، گاهی برای چای خوردن می آمد توی مغازه و کم کم با مهدی رفیق شده بود. سبیل کلفت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ فروردين ۹۹ ، ۱۸:۴۶
داود احمدپور

سردار شهید استاد قران مهدی زین الدین 

سرباز وفادار امام زمان عج 

فرمانده لشگر 17 علی بن ابی طالب ع

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ فروردين ۹۹ ، ۱۸:۳۴
داود احمدپور