دست‌نوشته‌های کمیل

بایگانی

۶۳۰ مطلب با موضوع «ستارگان هدایت» ثبت شده است

 

بسم الله الرحمن الرحیم

علیرضا ناهیدی، اذان صبح اول زمستان سال 1339 به دنیا آمد. مادرش زنی با ایمان و خانه دار بود و پدرش دبیر آموزش و پرورش؛ کارشناس روان شناسی و علوم تربیتی. وضعشان نه خوب بود و نه بد. توی خانه شان محبت بیشتر بود تا مال و دارایی. همه شان به علی محبت داشتند.
هوش و زکاوتش از همان بچگی مشخص بود. یک سال زودتر به مدرسه رفت و سال اول دبستان را به خوبی تمام کرد. اما چون سنش کم بود و جثه اش نحیف، مسئولین مدرسه از پدرش خواستند که بگذارد او یک سال دیگر هم در کلاس اول بماند. استعداد فوق العاده ای در درس ریاضیات داشت، اما ادبیاتش متوسط و زبان انگلیسیش تعریفی نداشت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ بهمن ۰۱ ، ۱۰:۵۶
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم 

ناهیدی فعالیت‌های مذهبی خود را در سال ۱۳۵۷،شروع می‌کند. و به‌طور جدی پیام‌ها و اعلامیه‌های حضرت امام را به مردم می‌رساند و در روزهای سخت انقلاب به کمک‌رسانی مردم می‌شتابد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ بهمن ۰۱ ، ۱۰:۳۵
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم 

فرازهایی از وصیتنامه شهید جعفر جنگروی

خدایا! تو خود می دانی که بیشتر اوقات در این فکر هستم که توشه ای جهت آخرت کسب کنم ولی هر چه فکر می کنم بهتر از این نمی یابم که به سپاس نعمات بیکران خدا، جان ناقابل خود را که برای خودم گرانبهاترین سرمایه است را فدای راهت کنم.

خدایا! خود آگاهی که در شب‌هایی که خواب دوستانت، یعنی شهدا را می‌بینم چقدر افسوس می‌خورم که نمی‌توانم خود را به قافله آن بزرگواران برسانم و در اوقاتی فکر می‌کنم آیا این نعمت بزرگ نصیب من درمانده هم خواهد شد یا نه، در این مطلب می‌مانم و فقط مجدداً از آن شهدا می‌خواهم که به خوابم بیایند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ بهمن ۰۱ ، ۱۰:۲۷
داود احمدپور

 

بسم الله الرحمن الرحیم 

نحوه ترور شهید عماد مغنیه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ بهمن ۰۱ ، ۱۸:۳۷
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم 

خاطره_ای_از_شهید_میثمی
راوی : سردار فضلی
شهید میثمی نماینده‌ حضرت امام (ره) در قرارگاه خاتم‌الانبیاء (ص) بود. این بزرگوار، بنده و شهید کلهر را به اسم کوچک صدا می‌زد.
 وقتی ایشان به ما رسیدند، من از نفربر پیاده شدم و بعد از سلام و احوالپرسی ایشان را به داخل نفربر بردم. حاج‌یدالله کلهر به احترام شهید میثمی برخاست و شهید میثمی و حاج‌یدالله با هم روبوسی کردند.
شهید میثمی رو به حاج‌یدالله کلهر کرد و گفت: چی شده حاج ‌یدالله؟ چرا گرفته‌ای!؟

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ بهمن ۰۱ ، ۲۱:۳۴
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم 
شهید میرقاسم میرحسینی
قائم مقامی لشکر ۴۱ ثارالله (ع)

وصیت نامه ای برای حاج قاسم !

 سردار شهید میر قاسم میر حسینی با کلامی دلنشین و دلی سرشار از عشق به جهاد و شهادت در این فراز از وصیت نامه اش آورده است: «سخنی با برادران عزیزم، همرزم ها و همسنگران قدیمی مخصوصا حاج قاسم سلیمانی دارم...»:


 

شاید مصلحت و مشیت حضرت حق بر این باشد که توفیق شهادت پیدا کنم و در این دارفانی همدیگر را وداع کنیم. لازم دیدم چند جمله ای به عنوان درد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ بهمن ۰۱ ، ۰۶:۰۹
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم 

از بیمارستان شهید نمازی اهواز منتقلش کردند به یکی از بیمارستان‌های تهران. آن روز من همراهش بودم. دکتر لشگری آمد چشمش را معاینه کرد. محسن ساکت بود، اصلاً نپرسید خوب می‌شوم یا نه؟ نپرسید می‌توانم دوباره ببینم یا نه؟ کار دکتر که تمام شد به دکتر گفت: ببخشید آقای دکتر، می‌تونم یه سؤالی از شما بپرسم؟ دکتر با مهربانی گفت: بله پسرم، بپرس. گفت آقای دکتر، مجاری اشک چشم من از بین نرفته؟ من می‌تونم دوباره با این چشم گریه کنم؟ دکتر با تعجب پرسید: پسرجان تو هنوز خیلی جوونی، برای چی این سؤال رو می‌پرسی؟ اصلاً برای چی می‌خوای گریه کنی؟ گفت: آقای دکتر، چشمی که نتونه برای امام حسین گریه کنه به درد من نمی‌خوره.
خاطره از محسن درودی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ دی ۰۱ ، ۱۰:۲۳
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم 


🔹تیرماه سال ۱۳۶۵ در جبهة مهران و روی ارتفاعات قلاویزان بودیم. گردان برای سومین بار متوالی به خط دشمن زده بود؛ ولی این بار برخلاف همة عملیات‌ها که در تاریکی شب انجام می‌شد، درست همزمان با نماز ظهر و در گرمای شدید می‌بایست سنگرهای باقی‌ماندة دشمن را به تصرف در می‌آوردیم. البته علت این امر، جلوگیری از پاتک‌های احتمالی دشمن برای بازپس‌گیری مناطق آزادشده در شب‌های گذشته بود که در آن‌صورت، زحمات شب‌های قبل به هدر می‌رفت. 
من در آن عملیات، بیسیمچی گروهان شهادت بودم. آن‌روز بنده

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ دی ۰۱ ، ۲۳:۰۷
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم 

#کوخ_نشینها 

زمستان بود و دم غروب 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ دی ۰۱ ، ۲۳:۰۱
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم 

🥀 شهدای دو قلوی پرورشگاهی که پدر و مادر نداشتند ولی غیرت داشتند

🔹️ ثاقب و ثابت شهابی نشاط، دوقلوهایی بودند که سال ۱۳۴۳ داخل سبدی در کنار یک شیرخوارگاه رها می‌شوند.

◇ شهیدان «ثاقب و ثابت شهابی نشاط» دوقلوهای پرورشگاهی بهزیستی در دهه چهل، قصه غریبی دارند که حتی در میانه مستندها و کتابهای مطرح زندگینامه شهدا مهجور مانده‌است.

◇ غریب‌تر اینکه نام "ثابت" به واسطه پرورشگاهی بودن و قوانین خاص آن زمان، در پیچ و خم‌های اداری بنیاد شهید این جانباز شیمیایی دفاع مقدس حتی به عنوان شهید دفاع مقدس ثبت نشده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ دی ۰۱ ، ۰۹:۲۸
داود احمدپور