دست‌نوشته‌های کمیل

بایگانی

۲۲۰ مطلب در فروردين ۱۴۰۳ ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم 
 

زمانی که به مردم، «چرا» را بیاموزی، آنها، خود به خود، درگیر میشوند. هر کس که چرایی دارد، سر به دنبالِ «چگونه»ی این «چرا» خواهد گذاشت. بدونِ «چرا»، هرگز به چگونه نمیرسی. 

به مردم کوچه و بازار، به روستاییان، به کارگران و کارمندان بیاموز که بپرسند:

چرا ملتی که این همه ثروت دارد، باید از فقیرترین، درمانده ترین و سرافکنده‌ترین ملت‌های جهان باشد؟ چرا ملتی که چند هزار سال پیشینه فرهنگی دارد، باید در بی‌فرهنگی و بی‌دانشی دست و پا بزند؟ 

چرا ملتی که در طول تاریخ، همیشه مظهر هوشمندی، طهارت، مبارزه و ایمان بوده امروز به ملتی جاهل، ناپاک، ترسان از مبارزه و بی‌ایمان مبدل شده‌اند؟ 

چرا مردم شهری ما باید راه حل مشکلاتشان را در باج گرفتن و دادن، در نادُرُست و دروغگو بودن، در ریاکار و رشوه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ فروردين ۰۳ ، ۰۵:۴۵
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم 

در میان یاران پیامبراکرم صل الله علیه واله جوانی بود که در میان مردم به حسن ظاهر شهرت داشت و کسی احتمال گناه در باره‌اش نمی‌داد. روزها در مسجد و بازار، همراه مسلمانان بود، ولی شب‌ها به خانه‌های مردم دستبرد می‌زد.

🌼🍃یک بار، هنگامی که روز بود، خانه‌ای را در نظر گرفت و چون تاریکی شب همه جا را فرا گرفت، از دیوار خانه بالا رفت. از روی دیوار به درون خانه نگریست. خانه‌ای بود پر از اثاث و زنی جوان که تنها در آن خانه به سر می‌برد. شوهرش از دنیا رفته بود و خویشاوندی نداشت. او، به تنهایی در آن خانه می‌زیست و بخشی از وقت خود را به نماز شب و عبادت می‌گذراند.

🌼🍃دزد جوان با مشاهده جمال و زیبایی زن، به فکر گناه افتاد. پیش خود گفت: « امشب، شب مراد است. بهره‌ای از مال و ثروت 
 سپس لختی اندیشید. ناگهان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ فروردين ۰۳ ، ۰۵:۱۸
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم 
 

«اللّهم اشف کل مریض» 

🔺مشکل اصلی امروز ما، بیمار نبودن است. ما باید بیمار فراق تو باشیم؛ اما سرخوشیم بدون تو. این درد را به که باید بگوییم؟

🔺آقا! چرا ما از نبودنت تب نمی‌کنیم؟ چرا به لرز نمی‌افتیم؟ چرا هنوز در فراق تو زانوانمان توان راست نگه‌داشتن قامتمان را دارد؟

🔺اصلا می‌خواهم بدانم چرا چشم‌هایم می‌بیند؟ مگر می‌شود مبتلا به فراق تو بود و به قدری گریه نکرد که چشم‌هایمان بی‌سو شود؟

🔺ما بیمار فراق نیستیم و این حقیقت تلخی است که سلامتی را به کاممان زهر می‌کند. 

🔺کاش دعا می‌کردی برایمان که بیمار فراقت شویم، بعدش هم دعا می‌کردی که شفا بگیریم. شفای درد فراق تو به وصال است. نه؟ 
پس دعا کن برایمان آقا!

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ فروردين ۰۳ ، ۰۴:۴۱
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم 

حضرت ابوجعفر امام محمّد باقر صلوات اللّه و سلامه علیه حکایت فرماید:
روزى حضرت رسول صلى الله علیه و آله در جمع عدّه اى از اصحاب و یاران خویش حضور داشت ، که ناگهان چشم حاضران به امام حسن مجتبى سلام الله علیه افتاد که با سکینه و وقار خاصّى گام بر مى داشته و به سمت جدّ بزرگوارش ، در آن جمع مى آمد.
همین که رسول خدا چشمش بر او افتاد، تبسّمى نمود.
در این هنگام بلال حبشى گفت : بنگرید، همانند جدّش رسول اللّه صلوات اللّه علیه حرکت مى کند.
پیغمبر خدا فرمود: همانا جبرئیل و میکائیل راهنما و نگهدار او هستند.
و چون حضرت مجتبى وارد بر آن جمع شد همه به احترام وى از جاى برخاستند؛ و حضرت رسول خطاب به فرزندش کرد و اظهار داشت : حسن جان ! تو میوه و ثمره من ، حبیب و نور چشم من و پاره تن و قلب من

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ فروردين ۰۳ ، ۱۶:۴۸
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم 

گویند:
 ملا مهرعلی خویی، روزی در کوچه دید دو کودک بر سر یک گردو با هم دعوا می‌کنند.

به خاطر یک گردو یکی زد چشم دیگری را با چوب کور کرد.
یکی را درد چشم گرفت و دیگری را ترس چشم درآوردن، گردو را روی زمین رها کردند و از محل دور شدند.

ملا رفت گردو را برداشت و شکست و دید، گردو از مغز تهی است. گریه کرد. پرسیدند تو چرا گریه می‌کنی؟

گفت: از نادانی و حس کودکانه، سر گردویی دعوا می‌کردند که پوچ بود و مغزی هم نداشت.

دنیا نیز چنین است، مانند گردویی است بدون مغز! که بر سر آن می‌جنگیم و وقتی خسته شدیم و آسیب به خود رساندیم و یا پیر شدیم، چنین رها کرده و برای همیشه می‌رویم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ فروردين ۰۳ ، ۱۶:۳۹
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم 
 آقا مهدی بعد از اینکه خوب به حرف‌هایم گوش کرد، گفت: «تو چقدر قرآن می‌خونی؟» گفتم: «اگه وقتی بشه می‌خونم؛ ولی وقت نمی‌شه. بیست و چهار ساعته دارم می‌دوم.» گفت: «نهج البلاغه چی؟ نهج البلاغه چقدر می‌خونی؟» باز همان جواب را دادم. چند تا کتاب دیگر را اسم برد و وقتی جوابم برای همه منفی بود، با عصبانیت دستش را بالا برد و گفت: «بدبخت! بگو ورشکست شدم دیگه!» گفتم: «چطور آقا مهدی؟» گفت: «تو با همون ایمان سنتی‌ای که داشتی اومدی جبهه. اونو خرج کردی، حالا دیگه اندوخته‌ای نداری؛ نه مطالعه‌ای داری، نه قرآن می‌خونی، نه نهج البلاغه. اون سرمایه‌ای که داشتی رو خرج کردی، اما چیزی بهش اضافه نکردی؛ این یعنی ورشکستگی! من می‌گم روزی یک ساعت درِ اتاقت رو ببند و مطالعه کن؛ ولو این که دشمن بیاد.» 
 
🎙 راوی: میرمصطفی الموسوی، مسئول واحد مخابرات لشکر ۳۱ عاشورا 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ فروردين ۰۳ ، ۱۶:۳۰
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم 
از خیاطی پرسیدن 
زندگی یعنی چه ؟
گفت : دوختن پارگی های
  روح با نخ توبه !!!!

از باغبانی پرسیدند :
زندگی یعنی چه ؟
گفت: کاشت بذر عشق 
در زمین دلها، زیر نور ایمان !!!!! ‌ 

از باستان شناسی پرسیدند :
زندگی یعنی چه ؟
گفت : کاویدن جانها برای 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ فروردين ۰۳ ، ۱۶:۰۸
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم 
ﺩﺭﺧﺖ با غرور به ﻋﻠﻒ ﮔﻔﺖ : 
ﺍﺯ ﻟﮕﺪ ﻣﺎﻝ ﺷﺪﻥ ﺧﺴﺘﻪ ﻧﺸﺪﯼ؟

علف ﮔﻔﺖ : ﺗﺒﺮ ﮐﻪ ﺧﻮﺭﺩﯼ ﻣﯽ ﻓﻬﻤﯽ که 
ﻣﻦ ﺍﺯ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﻡ ﺗﻮ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﯼ!
--------
آنهایی که عمیقا عشق می ورزند
هیچ‌گاه پیر نمی شوند
ممکن است بر اثر کهولت سن
از دنیا بروند
اما جوان می میرند...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ فروردين ۰۳ ، ۱۴:۵۴
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم 

 🍀شهیدان ماشاالله صفاری و حسین ارسلان از اولین شاعران دفاع مقدس و دیگر شعرای استان کرمان هستند که به مناطق جنگی رفتند تا صدای انقلاب و جنگ را با سلاح شعر به گوش همه عالم برسانند

🍀بخشی از زندگی نامه این شهیدان را با یکدیگر به مرور می نشینیم:

🍀استان کرمان دو شاعر شهید  دفـــــــاع مقـدس تقدیم اسلام کرد. شهیـــــد حسین ارسلان(رخشا) متولد 25 بهمن 1324 عضو کانون اسلامی شورای اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی رفسنجان بود.

🍀شهید حسین ارسلان درتاریخ 1364/9/11 به همراه شاعر شهید «ماشاالله صفاری» و دیگر شعرای استان کرمان به مناطق جنگی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ فروردين ۰۳ ، ۱۱:۳۲
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم 

امام خمینی قدس سره الشریف:
باید همه مغزها بکار بیفتند تا خودمان هر چیزی را که احتیاج داریم بسازیم. خدا با شماست و این بزرگ‌ترین پشتوانه است.

(8فروردین1364، صحیفه امام، ج19، ص210)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ فروردين ۰۳ ، ۱۱:۲۷
داود احمدپور