دست‌نوشته‌های کمیل

بایگانی

۴۱۰ مطلب در مرداد ۱۴۰۰ ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم

9شرح کوتاه از حادثه لیلةالمبیت
امام على 7بعد از رفتن رســولخدا 9با خطر جــدی مواجه بود. آنگونه که خود آن
حضرت اینگونه فرمودند:
«وقیت بنفسی خیر من وطی الحصی ومن طاف بالبیت العتیق وبالحجر

یعنى: با جان خودم بهترین کسى را که پا بر زمین نهاده و به کعبه و حجر اسماعیل
طواف نموده است را حفظ کردم.1
و در روایت اســت در آن شب جبرئیل بالای سر و میکائیل پایین پای على 7جهت
حفاظت از آن امام قرار گرفتند و جبرئیل گفت: مبارک باد بر مثل تو ای پســر ابوطالب
که خداوند به تو بر ملائکه مباهات مىکند و پیامبر در راه مدینه بود که آیه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مرداد ۰۰ ، ۰۶:۴۳
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

شوخی_ضد_هوایی!

 

🌷مسئول آموزش و پروش استان به منطقه آمده بود. بین دو نماز امام جماعت رفت منبر، آن هم چه منبری! از مشرق وارد شد از مغرب در آمد، فرمانده گردان که با طولانی شدن سخنرانی حاج آقا تمام برنامه هایش به هم می‌ریخت، رفت پشت پدافند ۵۷ و شروع کرد رو به آسمان شلیک کردن و داد و فریاد: هواپیما هواپیما! همه متفرق شدیم و جلوتر از همه روحانی مقر، بعد معلوم شد شوخی کرده و دشمنی در کار نبوده است. اما برای ادامه بحث دیگر دیر شده بود....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مرداد ۰۰ ، ۰۶:۴۰
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

همه ما در ابعاد عملکرد و کاری فقیر الی الله هستیم باید دعا کنیم که خداوند بزرگ عاقبت آخرت ما را ختم به خیر کند وقتی معصوم می‌فرماید " اَللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ نَفْسٍ لاَ تَشْبَعُ وَ مِنْ قَلْبٍ لاَ یَخْشَعُ‏" تکلیف ما به عنوان یک آدم عادی روشن و مشخص است...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مرداد ۰۰ ، ۰۶:۳۹
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

🍀«روش امام زمان (عج) همان روش پیامبران (علیهم السلام)»

 

🔷عدالت ورزی در عصر ظهور

 

🔺گذشت که امام قائم (عج) در قامت همه انبیا ظهور می کند و تمام برنامه های ایشان و روش تربیتی آنها را سرمشق خود قرار می دهد. انبیائی که هدف از ارسال آنها تحقق عدالت بین عموم مردم بوده است[۱]

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مرداد ۰۰ ، ۰۶:۳۶
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

کسانی که بیعت با علی را شکستند؛

 

جبهه دومی که با امیرالمؤمنین جنگید. جبهه‌ی ناکثین بود. ناکثین، یعنی شکنندگان و در این جا یعنی شکنندگان بیعت. اینها اوّل با امیرالمؤمنین بیعت کردند، ولی بعد بیعت را شکستند. اینها مسلمان بودند و برخلاف گروه اوّل، خودی بودند؛

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مرداد ۰۰ ، ۰۶:۳۴
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

⁉️ عــطیــه رو می‌شـناسـین ؟

⬅️  جالبه بدونید اسم عطیه رو حضرت علی(ع) انتخاب کرد.

 عطیه‌ عوفی یکی از دوستداران حضرت علی، دانشمند، مفسر و اسلام‌شناس عصر خودش بود جوری که حتی اهل سنت هم او رو مورد اعتماد میدونستن و تاییدش میکردن.
اون تفسیر قران رو در پنج جلد نوشته و از شاگردان ابن عباس بود.

✔️ خطبه فدک رو برای پسر امام حسن نقل کرده و در زیارت اربعین با جابر‌ عبدالله انصاری بود و اولین زائر اربعین محسوب میشه.

♨️ زمانی که حَجاج ابن یوسف به فرمانروایی رسید، دستور داد عطیه رو دستگیر کنن و به نزدش بیارن.

💢 حجاج رو به عطیه کرد و
➕ گفت: میدونی در زمان حکومت من، بردن اسم علی(ع) جرمه؟
➖ گفت: میدونم.
➕ میدونی در زمان من کسی پسربچه دنیا بیاره و اسم بچه‌‌شو علی یا از مشتقات علی بذاره جرمه؟
➖ گفت: میدونم.
➕ میدونستی کسی اگه حتی تو چاردیواری خونه‌ش فضائل علی رو برای خانواده‌ش بگه، من اون خونه رو بر سرش خراب میکنم؟
➖ گفت: میدونم.
🔴 حجاج با چکمه لگد زد تو صورت عطیه و گفت پس تو غلط میکنی تو این فضا، فضایل علی رو میگی...
صورت عطیه پرخون شد و دماغش شکست.

⚔️ حجاج گفت الان میدم صورت و سرتو بتراشن و گردنتو بزنن. عطیه هیچی نگفت...
یه کم که حجاج آروم‌تر شد، گفت: اما اگه یه کاری بکنی از خونت می‌گذرم.

♦️ عطیه گفت چه کاری؟
 حجاج گفت: روز جمعه، تو شلوغی مسجد، قبل از خطبه‌های نمازجمعه، بری بالای منبر جلوی همه مردم علی رو لعن کنی.

❗️عطیه گفت باشه این کارو انجام میدم. حجاج گفت واقعا؟
عطیه گفت: بله بالاخره حفظ جون واجبه.

📣 حجاج دستور داد جارچی‌ها جار بزنن همه جمعه بیان نمازجمعه، که عطیه میخواد علی رو لعن کنه....

⬅️ تاریخ نوشته: اون روز خونه‌ها خالی از سکنه شده بود و همه اومده بودن نمازجمعه. وقتی عطیه از پله‌های منبر میرفت بالا، مردم جیغ میزدن. گریه میکردن که عطیه نکن این کارو.
ما حاضریم به جای تو جون بدیم، تیکه تیکه بشیم ولی تــو این کارو نکنی.

📍عطیه گفت واستین تماشا کنین. رفت بالای منبر...

📌 بعد از حمد و ثنای خدا، فریاد زد و گفت:
پیغمبر فرمود خودم در عرش از خدا شنیدم گفت: عــلیٌ خــیر بــشر...

🔻 علی بهترین بشره، هرکس ابا کنه کافره...

📍و هیچ کس در این جمع مصداق این روایت نیس جز این ملعون، حجاج‌ابن‌یوسف... این کافره...

🔖 با این سخن عطیه، همه تکبیر گفتند و ذکر علی گرفتند....

✂️ اما...
حجاج دستور داد عطیه رو از منبر کشیدن پایین. موهای سر و محاسنش رو تراشیدن، زبون عطیه رو از پشت سر بیرون کشیدن... سرش رو بریدن و کنار منبر آویزون کردن...

🩸تا یه ماه جارچی‌ها جار میزدن، این پاداش کسیه که در زمان حجاج، بگه:
 عــلی خیر بشر...

💌 اینجوری پای علی وایستادن...

📈 الان ما راحت به عنوان شیعه زندگی میکنیم.
الان راحت فضائل علی(ع) رو میگیم...

ولے ڪتڪاشو اونا خوردن...

اینجاس که عمیقا از ته دلمون میگیم :

الحمدالله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة امیرالمومنین علی ابن ابی طالب(ع)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مرداد ۰۰ ، ۰۶:۳۱
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

مجلس در دقیقه ۹۰، دست گذاشته روی ناموس دولت روحانی
 
این همه مصاحبه، خبر، کاریکاتور و هجمه‌های مختلف از خارج و داخل کشور، به طرح جدید مجلس برای چیست؟؟
 
🔹 فضای مجازی ول شده، ناموس جریان غربگراست؛ ناموسی که ۸ سال بخاطر ایجاد، گسترش و حفظ وضعیت آن، تمام قد جلوی اجرای فرامین رهبری ایستاده‌اند و با وجود آسیب‌های جبران‌ناپذیر بر خانواده‌ها، موفق شدند با کارشکنی‌های متعدد، مانع رشد ابزارهای بومی شوند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۰۰ ، ۲۳:۵۶
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم
ابن عباس مىگوید: خدمت رســولخداص بودیم که فردی از اعراب بادیه نشین وارد شدو عرض کرد: یارسولالله! از شــما شنیدم که فرمودید: «واعتصموا بحبل الله جمیعاً ولاتفرقوا »؛ پس حبل الله کدام اســت که ما به آن تمســک جوییم و به آن چنگ زنیم؟
رســولخدا
دست مبارک خود را بر دســت على زد و فرمود:

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۰۰ ، ۲۳:۴۴
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم


⚪️ به بهونه امتحانات بچه ها....

 
▫️ بعد از دایر شدن مجتمع های آموزشی رزمندگان در جبهه ، اوقات فراغت از جنگ را به تحصیل می پرداختیم .یکی از روزهای تابستان برای گرفتن امتحان ما را زیر سایه درختی جمع کردند . بعد از توزیع ورقه های امتحانی مشغول نوشتن شدیم .خمپاره اندازهای دشمن همزمان شروع کرده بودند . یک خمپاره در چند متریمان به زمین خورد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۰۰ ، ۲۱:۴۶
داود احمدپور

بسم الله الرحمن الرحیم

❣️زن باوفا

🌼🍃یکی از وزیران ثروتمند مامون ، شخصی به نام اصمعی بود.او می گوید روزی به شکار رفته بودم که در بیابان بی آب و علفی گم شدم. به شدت تشنه وبه دنبال گریز از مرگ بودم که خیمه ای در وسط آن بیابان دیدم .به طرف آن خیمه رفتم ودر آنجا زن جوان وزیبائی دیدم . سلام کردم واز او تقاضای آب کردم . رنگ از صورتش پرید و گفت :

 🌼🍃در خیمه آب هست ولی از شوهرم اجازه ندارم آن را به تو بدهم ، اما مقداری شیر برای نهار خود دارم که آنرا به تو می دهم. شیر را به من دآد و من آنرا نوشیدم وبه استراحت پرداختم..

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۰۰ ، ۲۰:۱۷
داود احمدپور