دست‌نوشته‌های کمیل

بایگانی

حکایت های کوچک

شنبه, ۱۹ خرداد ۱۴۰۳، ۱۰:۱۰ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم 

روزی دست پسر بچه‌ای در گلدان کوچکی گیر کرد و هر کاری کرد، نتوانست دستش را از گلدان خارج کند. به ناچار پدرش را به کمک طلبید. اما پدرش هم هر چه تلاش کرد نتوانستند دست پسر را از گلدان خارج کنند. گلدان گرانقیمت بود،
 اما پدر تصمیم گرفته بود که آن را بشکند. قبل از این کار به عنوان آخرین تلاش به پسرش گفت: «دستت را باز کن، انگشت‌هایت را به هم بچسبان و آنها را مثل دست من جمع کن. آن وقت فکر می‌کنم دستت بیرون می‌آید.»

پسر گفت: «می‌دانم اما نمی‌توانم این کار را بکنم.»
پدر که از این جواب پسرش شگفت‌زده شده بود پرسید: «چرا نمی‌توانی؟»
پسر گفت: «اگر این کار را بکنم سکه‌ای که در مشتم است، بیرون می‌افتد.»

شاید شما هم به ساده‌لوحی این پسر بخندید، اما واقعیت این است که اگر دقت کنیم می‌بینیم همه ما در زندگی به بعضی چیزهای کم‌ارزش، چنان می‌چسبیم که ارزش دارایی‌های پرارزشمان را فراموش می‌کنیم و در نتیجه آنها را از دست می‌دهیم !!
-------

شازده کوچولو پرسید: تو که هستی؟چه خوشگلی! 
روباه گفت: من روباه هستم.
شازده کوچولو به او تکلیف کرد که 
بیا با من بازی کن.
من آنقدر غصه به دل دارم که نگو.

روباه گفت: 
من نمی‌توانم با تو بازی کنم. 
مرا اهلی نکرده‌اند.
شازده کوچولو آهی کشید و گفت: ببخش! 

اما پس از کمی تامل باز گفت: 
اهلی کردن یعنی چه؟
روباه گفت: اهلی کردن چیز بسیار فراموش
شده ای ست؛ اهلی کردن یعنی علاقه ایجاد
کردن.
--------
عمّار بن حیّان می گوید : به امام صادق (ع) عرض کردم : « پسر اسماعیل ، نسبت به من خوش رفتار است »
امام صادق (ع) فرمودند : اسماعیل را دوست داشتم ، اکنون که گفتی با تو خوشرفتاری می کند ، بر دوستیم نسبت به او افزوده شد ،
رسول خدا (ص) خواهر رضاعی داشت ، او نزد آن حضرت آمد پیامبر (ص) تا او را دید ، خوشحال شد و روپوش خود را برای او گسترد ، و او را روی آن نشانید و سپس با کمال اشتیاق با او گفتگو کرد .
با روی خوش در حالی که خنده بر لب داشت با او گرم صحبت گردید تا او برخاست و رفت .
سپس برادر رضاعی پیامبر (ص) به حضور آن حضرت آمد ، پیامبر (ص) آن رفتاری را که نسبت به خواهرش کرد با او نکرد.
شخصی پرسید : « ای رسول خدا ! چرا آن گونه که با خواهرت گرم گرفتی ، با برادرت گرم نگرفتی ؟ با اینکه او مرد بود ؟ »
پیامبر (ص) در پاسخ فرمودند : « لمانها کانت ابر بوالدیها منه » « زیرا آن خواهر ، نسبت به پدر و مادرش ، خوش رفتار بود »

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳/۰۳/۱۹
داود احمدپور

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی