دست‌نوشته‌های کمیل

بایگانی

شهید سید محرومان 4

چهارشنبه, ۲ خرداد ۱۴۰۳، ۰۹:۳۷ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم 
بی تعارف، حتی با رئیس جمهور
مســئول دفتــر رئیس جمهـور پشــت خـط بـود.ســید ابراهیــم بیسـت ســاله، دادســتان کـرج،تلفـــن را برداشــت. «شــما فلانــی را بازداشــت کردیــد؟ رئیــس جمهــور دســتور مــی دهــد هــرچه زودتر آزادش کنید.» در ذهنــش مــرور کــرد و یـادش آمـد ایـن آقا تخلــف ســنگینی داشــته و از نزدیـکان رئیـس جمهـور اسـت. بعـد گفــت:«بــه آقـای بنی صدر ســلام بنــده را برسـانید و
بگویید این تصمیم دادســتان و قاضــی اســت و هیـچ کـس حــق لغــو حکـم قاضـی را نـدارد.»
مسـئول دفتـر رئیـس جمهـور کـه عصبانی شــده بــود، بـا لحــن تنـدی خطاب بـه او گفت: «شـمامــی فهمیــد چــه مــی گوییــد؟! ایـــن دســـتور رئیــس جمهـــور اســـت.» او هــم بـــا آرامــش همیشــگی جــواب داد: «ایــن خواسـته رئیـس جمهـور، دخالـت در کار دادسـتانی اسـت و قانـون بــه ایشــان  چنیـن حقـی نمـی دهـد.» مسـئول دفتــر کـــه از قاطعیــت او عصبانــی شــده بــود، بــدون خداحافظــی ارتبــاط را قطــع کــرد و بنــی صـدر هـم دیگـر پیگیـر آزادی آن فــرد نشـد

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳/۰۳/۰۲
داود احمدپور

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی