دست‌نوشته‌های کمیل

بایگانی

شهید بختیاری

سه شنبه, ۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۰۳:۵۹ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم 

خلاصه‌ای از زندگی شهید غریب احمد بختیاری 
 
احمد بختیاری در 10/ 1346/02در خانواده مذهبی، متدین و متقی در شهرستان سیرجان دیده به جهان گشود 
 
پدر بزرگوار شهید حاج حسین بختیاری: فردی مومن، متقی، متدین، عاشق ومحب اهل بیت، مخلص وباخدا بود، 
 مغازه خوار بار فروشی داشت  وآنچنان در رعایت حق الناس دقت داشت که حتی پلاستیکی که جنس به مشتری می داد را پاسنگ می کرد وهمیشه سعی می کرد کفه ترازو به سمت مشتری سنگینتر شود  
این پدر بزگوارآنچنان فرد با ایمان و با تقوایی بود که حاج آقا حسینی امام جمعه سیرجان فرموده بودند که حاضرند پشت سر ایشان نماز بخوانند 
 این پدر بزرگوار شهید کسی بود که مورد اعتماد اهالی محل بود واز مرجعیت خوبی در بین اهالی برخوردار بود 
  این مرد الهی که خودش نیز از مبارزین انقلابی بود ودر همین راستا بدلیل بازرسی منزل توسط مامورین منحوس پهلوی وپیدا کردن رساله حضرت امام در منزلش دستگیر و مورد شکنجه وضرب وشتم مامورین رژیم پهلوی قرار می گیرد وبعدا با وساطط یکی از همسایگان آزاد می گردد.  ایشان از ایثارگران وپیشکسوتان جهاد وشهادت نیزبود و سابقه نزدیک به 5 ماه حضور در جبهه‌های حق علیه باطل وهمچنین سابقه حضور در جبهه‌ها بصورت خانوادگی در کارنامه این خانواده متدین وانقلابی ثبت گردیده است  
پدر بزرگوار شهید در سال1400 دار فانی را ودا وبه رحمت خدا رفتند وبه فرزند شهیدشان پیوسند روحشان شاد ویاد شان گرامی باد  
شادی روحش صلوات برمحمد وآل محمد   
مادر بزرگوار شهید: فاطمه :  خانمی مومنه، عفیفه انقلابی، ولایت مدار ومجاهدی نستوه بود که دوشا دوش دیگر اعضاء خانواده به همراه همسر و سه فرزند پسرش (باقر، شهید احمد ومحسن) در جبهه حق علیه باطل حضور داشتند.  
این مادر بزگوار که حاج قاسم سلیمانی عزیز اینگونه این مادر را صدا می زدند (مادر احمد) شیرزنی غیور و مجاهدی خستگی ناپذیربود
که بعنوان امدادگر در مداوی مجروحین در جبهه ها ایفای نقش می کرد و سابقه حضور 17 ماه شهامت وشجاعت و مداو ورسیدگی به مجروحین  جنگی درخدمت به این نظام وانقلاب را دارا می باشد. این مادر بزرگوار در پشت جبهه ودر شهرستان سیرجان با سازماندهی دیگر خانمهای محل در پشتیبانی از جبهه و بسته بندی کمکهای مردمی و دوخت لباس رزمندگان و ایجاد کارگاه تولیدی لباس برای رزمندگان نیزایفای نقش نمود.مادر بزرگوار شهید در فرودین سال 1403 به فرزند شهیدشان پیوستند.   
شادی روح مطهرشان صلوات می فرستیم بر محمد وآل محمد  
احمدمطیع امر ولایت ورهبری بود وبه فرموده مادر بزگوارش خیلی بیشتر از سن وسالش می فهمید واز بصیرت خیلی بالایی برخوردار بود در دوران پیروزی انقلاب جز السابقون السابقون بود ودر جهت پیروزی انقلاب به نحو احسن ایفای نقش نمود  
احمد به همراه دیگر دوستانش عکسهای حضرت امام را در بالای تیرهای برق می چسباندند که کسی نتواند عکسها را پاره کند تا اینکه انقلاب اسلامی به پیروزی رسید 
بسیجی شهید احمد بختیاری تحصیالتش را تا سوم راهنمایی ادامه داد اما عشق به امام و راه امام  و لبیک به ندای هل من ناصر ینصرونی حضرت امام اورا روانه میدان کارزار علیه دشمنان اسلام و انقلاب کرد وبا صدامیان به مبارزه برخواست.  
اینگونه که نقل شده احمد  این شهید عزیزبرای اولین بار در عملیات فتح المبین در جبهه حضور یافت و سه دفعه در جبهه حق علیه باطل حضور یافت که در مرحله سوم  در عملیات والفجر 3  در منطقه مهران حضور یافت وسعادتمند گردید 
احمد عزیز این شهید بزگوار درحالی که بیش از 16بهار از زندگی افتخارآمیزش نگذشته بود. در عملیات فتح المبین شرکت داشت و در سیرجان دوستان و جوانان را تشویق به حضور در جبهه می نمود.  
 
احمد عزیز این شهید بزرگوار با رشادت وشهامت وبا شجاعت وصف ناپذیر در عملیات والفجر 3  در مرداد ماه سال 62 در ارتفاعات قلاویزان  با همه آن موانعی که دشمنان بر سر راه رزمندگان اسلام ایجاد کرده بودند واین ارتفاعت مشرف بودند بر شهر مهران ومی بایست از دست دشمنان آزاد شوند احمد عزیز در این منطقه درمقابل دشمنان جانانه، شجاعانه در لشکر همیشه پیروز 41 ثارالله در مقابله با دشمنان رزمی جانانه کرد تا اینکه در حین عملیات از ناحیه پا مجروح شد وهم رزمان نتواستند اورا  به عقب منتقل کنند ودر تک وپاتکهای دشمن به دست بعثی های ملعون به اسارت در آمد و با بی توجهی که دشمنان نسبت به مجروحین داشتند باعث شد پایش دچار عفونت شدید شود و دشمنان مجبور شدند احمد را به بیمارستان الرشید بغداد منتقل کنند و2 ماه بعد از اسارت این شهید عزیز مظلومانه و غریبانه در اثر عفونت شدید در بیمارستان الرشید بغداد لباس سرخ شهادت را بتن کرد وبه درجه رفیع شهادت نائل گردید


عا‌شا سعیدا وماتا سعیدا 
شادی روح مطهرش صلوات برمحمد وآل محمد  
 
 پس از شهادت احمد عزیز دشمنان پیکر مطهر اورا در آرامستان الکرخ بغداد به خاک سپردند تا اینکه 19 سال بعد  در سال 1381 پس از سالها دوری و فراق پیکر مطهراین شهید عزیز به میهن اسلامی برگشت و پس از استقبال و تشییع باشکوه توسط مردم شهید پرور سیرجان در گلزار شهدا سیرجان روح مطهرش برای همیشه آرام گرفت.  
پدر بزرگوار شهید می فرمود احمد جوانی خوش اخالق و نیکو رفتار بود.قاری قرآن بودو به قرآن و کتب مذهبی بسیارعلاقه داشت.   
احمد عزیزبرای پدر و مادر احترام خاصی قائل بود مادر شهید نقل می فرمود : یه بار به پسر دیگه ام گفتم این سطل آشغالی رو مادر خالی کن گفت حالا بذار تا شب برم یکدفعه احمد از سرجایش که داشت کتاب میخوند بلتد شد و گفت وقتی مادر میگه سطل آشغالی رو خالی کن، میگی شب، اطاعت امر مادر رو باید انجام بدی و خودش بلند شد رفت سطل رو خالی کرد و آمد.  
احمد عزیز به مستضعفان و محرومان یاری می رساند. مادر شهید نقل می فرمود :واسش کت خریده بودم وقتی رفته بود مدرسه یکی از بچه ها بهش میگه احمد خوشبحالت تو مادر داری من مادر ندارم که برام کت بخره، یکدفعه احمد کت رو درمیاره و میده بهش و هرچی دوستش میگه نه مال خودته که دیگه احمد کت رو نمیگیره و میده به دوستش.   
احمد به نماز اول وقت وحضور در مسجد واقامه نماز به جماعت بسیار اهمیت می داد مادر شهید نقل می فرمود احمد هنوز سن وسالی نداشت ولی وقتی نزدیک اذان میشد هر کار داشت رها می کرد وخودشو به مسجد می رساند ودر وقت اذان در مسجد حضور داشت، مونس مسجد صاحب الزمان سیرجان بود ودر روایات نیز داریم یکی از نشانه های مومنان این است که وقتی به وقت نماز نزدیک می شوند دیگر آرام وقرار ندارند تا اینکه نمازشان را اقامه کنند و احمد اینچنین بود مادر می فرمود نزدیک اذان بود به احمد گفتم مادر یک چند دقیقه صبرکن با هم بریم مسجد احمد با نهایت احترام گفت مادر من جلو میشم شما بیایید  
 
احمد بسیارخوشرو، مودب ومردم دار بود پدر بزرگوار شهید نقل می فرمود احمد حتی به من که پدرش بودم نصیحت می کرد با مشتری بلند صحبت نکنم 
مادر شهید در ایام جنگ جزو نیروهای امدادگر بود وبه مجروحین رسیدگی می کرد  مادر شهید خودش می فرمود در مقطعی که در جبهه بوده موفق میشود از فرار تعدادی از فرماندهان اسیر شده عراقی جلوگیری نماید.واین روایت در روزنامه هم به چاپ میرسد که یک رزمنده زن موفق میشود از فرار تعدادی عراقی جلوگیری کند 
 
داماد خانواده شهید اکبر موسی پور می باشد همان شهیدی که شهید حاج قاسم سلیمانی در روایت جنگ 33 روزه  از قول شهید یوسف الهی در موردشان روایت نمودند و برادر شهید نیز جانباز هستند 
 
اولین وصیت شهید خطاب به همه مردم عزیز ایران اسلامی پیروی از امام و رهبری می باشد. 
 
 کرامت شهید 
مادر شهید می فرمود من بیمار شدم ظاهرا سکته مغزی که اصلا نمی توانستم راه بروم یک شب احمد را در خواب دیدم، گفت مادر بیا با هم برویم فیزوتراپی، زیر بازویم را گرفت که برویم وقتی ازخواب پا شدم دیدم می توانم راه بروم. 
پدر شهید می فرمود : زندگی زیباست اما شهادت در راه خدا زیبا تر است.

ان شاءالله ازشفاعت همه شهداء عزیز خصوصاً  شهداء غریب و  بخصوص شهید احمد بختیاری عزیز که خلاصه ای از سیره این شهید عزیز بیان گردید بهره مند گردیم باذکر صلوات برمحمد وآل محمد وعجل فرجهم

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳/۰۲/۲۵
داود احمدپور

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی