امام زمان عج 964
بسم الله الرحمن الرحیم
ایمان تو به تدبیر خدا به قدری است که هزار و اندی سال به انتظار مینشینی و لب به شکوه نمیگشایی، غصه ما را میخوری ؛به انتظار مینشینی و تسلیم میمانی، به انتظار مینشینی و شکر میکنی و در این انتظار ممتد، جنایتهای بیشماری را میبینی و در میان جنایتها صدای مظلومهایی را میشنوی که تو را صدا میزنند. انها که صادقانه به کمک تو محتاج هستند را یاری میکنی کاش قطرهای از ایمان تو به تدبیر خدا نصیب من میشد!
ما تو را باید در متن زندگیهایمان پی میگرفتیم تا به هر جا چشممان میافتاد، به یاد تو میافتادیم؛ اما تو را در دعای ندبهها و در جمکران محصور کردیم. این شد که صبح جمعهها اگر چه یابن الحسن میگوییم اما از بعد از این دعای ندبه تا دعای ندبۀ دیگر، نشانی از تو در ما و زندگیمان یافت نمیشود. ما شاید پا به مسجد جمکران که میگذاریم به یادت باشیم؛ اما پایمان را از مسجد بیرون نگذاشته، تو از خاطرمان محو میشوی.
ما با تو زندگی کردن را یاد نگرفتهایم؛ برای همین هم ندبهخواندن و جمکران رفتنهایمان ما را به تو نزدیک نمیکند.
از هر دری سخن میگویم، آخرش به غربت تو میرسم.
من ضعیفتر از آنم که سرباز تو باشم. سرباز تو باید قوی باشد و در برابر همۀ ناملایمات روزگار مثل کوه بایستد. باد و طوفان حریفش نباشند و جز از اخم تو از چیزی نترسد و جز از آه تو زیر بار هیچ مشکل دیگری خم نشود.
من این طور نیستم و تو هم سرباز ضعیف نمیخواهی. اگر بنا نباشد که نام من در دفتر سربازان تو نوشته شود، زندگی را میخواهم برای چه؟ پس یک راه بیشتر ندارم، باید قوی شوم.
تو اگر عاشقم کنی، هر چه از قدرت که لازم باشد، به دست خواهم آورد.
یک روز عاشقت میشوم میدانم.