مسن ترین و کم سن ترین شهید

بسم الله الرحمن الرحیم 
سال ۱۲۸۸ در دوره ی قاجار بدنیا آمد و کودکی ش در این دوره گذشت.جوانی و میانسالی ش در دوره ی پهلوی گذشت.پیری او مصادف شد با امامت حضرت امام خمینی و شد سرباز لشکر او در لشکر ویژه ۲۵ کربلا.عبدالحسین در پنج سالگی پدرش را از دست داد.سال ۱۳۱۶ ازدواج کرد و صاحب ۸ فرزند شد.کشاورزی میکرد و امورات خانواده را می‌گذراند.
.
▪️جنگ که شروع شد روزی دخترش لیلا اومد نزد پدر و گفت : «پدر می خواهم شکایت پسرم را بکنم. شوهرم و پسرم هر دو در جبهه بسر می برند. فرزند دیگرم نیز قصد رفتن دارد. او را منصرف کنید» عبدالحسین خندید و گفت: «پسرت باید به جبهه برود. او یک پسر است. و باید در این راه قربانی شود. دخترش هم خندید و گفت:«من پیش چه کسی آمدم شکایت کنم، او خود قصد رفتن دارد. 
▪️همین طور هم شد و او بعنوان بسیجی از لشکر ویژه ۲۵ کربلا عازم جبهه شد و سرانجام عبدالحسین کارگر در سن ۷۸ سالگی در اردیبهشت ۱۳۶۶ در منطقه بانه بشهادت رسید و پیرترین شهید دفاع مقدس لقب گرفت.شادی روحش صلوات.
شهید منصور باقی 
از اهالی ابادان که نعلولیت از ناحیه پا داشت برای راه رفتن باید از عصا استفاده میکرد ابادان 270 درجه محاصره شده او در شهر مانده در حالی که جمعیت زیادی از زن و بچه شهر را ترک کردند ایشان مکرر به مقر سپاه مراجعه میکرد تا او را در جرگه رزمنده ها قرار دهند فرماند هان به دلیل معلولیت او مخالفت میکردند نهایت رضایت انها را گرفت و قرار شد بعنوان نگهبان پایگاه در کنار کلیسا پست بدهد یکی از مشکلات بچه های ما در دوران محاصره ابادان منافقین بودن که در شهر میچرخیدند و دنبال فرصت بودند تا ترور کنند لذا شهر 270 در جه محاصره است از سه جهت اتش دشمن را دارد و در داخل تهدید نفاق را دارد لذا تمام مقرها نگهبان داشتند منصور جلوی پایگاه روی صندلی اسلحه بدست نگهبان بود و مرتب کتاب هم میخواند تا اینکه یک روز بچه متوجه اثابت گلوله توپ نزدیک پایگاه شدند فوری بیرون امدند دیدند گلوله توپ نزدیک منصور خورده او را شهید کرده و کتابش گوشه ای افتاده