گفتم و گفت 40
بسم الله الرحمن الرحیم
گفتم :دلم تنگ شده برایت. این دلتنگی را بگو کجا فریاد بزنم؟
گفت :من کنارت هستم این که دلتنگی میکنی احتیاجت را میگی یعنی رهایت نکردم
💔گفتم :دلم تنگ شده برایت. برای دلتنگی، اشک چارۀ خوبی است؛
گفت : اما نه همیشه. دلتنگی گاهی از حد میگذرد و اشک هم چارهای نمیشود برایش.
💔گفتم :دلم تنگ شده برایت. وقتی جای خالیات را در اختلافهای رو به فزونمان میبینم، بیشتر دلم تنگ میشود برایت. ما بدون تو همیشه در اختلاف خواهیم بود. کاش زودتر به تو میرسیدیم و از اختلافهایمان خلاص میشدیم.
گفت :حضور من را باید درک کنی تا اختلاف برود اختلاف حاصل فعال بودن شیطان است پس به درک امامت فکر کن و تلاش کن
💔گفتم :دلم تنگ شده برایت. دلخوشیهای دنیایی وقتی دور و برم زیاد میشود، بیشتر دلم برایت تنگ میشود. این دلخوشیها هیچ کدام آرامم نکرده، حالا دیگر دیدنشان آینۀ دق است برایم.
گفت :دلخوشی هایت را عوض کن اگر در شکر گزاری دقت کنی به خطا نمیروی مسیری که رفتی دلخوشی هایش همین است رفیق مسیرت را عوض کن تا بتوانی مرا انتخاب کنی
💔گفتم :دلم تنگ شده برایت. به هر کجای زندگی که نگاه میکنم، جایت را خالی میبینم. کار این جای خالیها شدت بخشیدن به دلتنگیهاست. دل تنگم را دریاب ارباب!
گفت :این دل تنگی ها خبر از فاصله ی بین من و تواست رفتی به راهی که نمیتوانی مرا بفهمی رفقایت نیازهایت حرفهایت ارزوهایت در مسیری که انتخاب کردی رقم میخورد راهت را عوض کن تا مشغولیت تغییر کند