امام زمان عج 948
بسم الله الرحمن الرحیم
ای ولی نعمتم اقا جان
روزهای مهمانی خدا زودتر از آنی که خیالش رو بکنیم دارند تمام میشوند صدای پا عید بگوش میرسد مقدار فطریه و کفاره اعلام شد و نمیخواهم باور کنم که امسال هم توفیق راه یافتن به سفرۀ سحر یا افطارت را که دیدار شما در ان است را نخواهم داشت. من تا آخرین روز به امید همسفره شدن با تو این مهمانی را طی میکنم و در این مهمانی هستم و این امید را بهانۀ زندگی قرار میدهم.
اگر برای یک لحظه مرا به سفرۀ دیدار خویش دعوت کنی برای دنیا و آخرتم کافی است.
آقا! مرا برای افطاری دعوت کن در حین افطار لقمه های که از دست مبارکت میگیرم حضورت را درک کنم قول میدهم همین که قند لبخندت را چشیدم، بی آن که بگویی، به پاخیزم و زحمت را کم کنم. اگر دلت خواست برای سحر دعوتم کن، وقتی که داری در مناجات عاشقانهات اشک میریزی. قول میدهم اندکی از نمک اشکت را که چشیدم، نمک گیرت شدم جای دیگری نروم
منتظرت میمانم.
اقا جان اعتراف میکنم هرجا عالم هستی موجودیتی داره همه صدقه سری شماست خدا موجودیت ان را به گل وجود شما به او داده ماه رمضان اهنگ خداحافظی را داره زمزمه میکنه رفتن ماه رمضان یعنی ازاد شیطان و افزایش ضرر های من
در این ماه دسترسی به لطف شما عزیز به راحتی ممکن بود اما من چنان غرق لطفت بودم از خودت غافل شدم تو این لحظات اخر منت سرم بگذار با خاطره دیدارت مهمانی را برایم پر ثمرتر کن
شبهای قدر تمام شد و من تو را ندیدم. میترسم ماه رمضان هم تمام شود و باز هم نبینمت و شاید زبانم لال عمرم به سر برسد و چشمانم به جمالت روشن نشود.
آقا! فلسفۀ آفرینش چشم، دیدن توست. در قیامت اگر خدا بپرسد چرا کاری نکردم که چشمهایم لایق دیدار تو شود، چگونه پاسخش را بدهم. میشود بگویی؟!
بگذار یک بار و فقط یک بار ببینمت. میگذاری آقا!؟
ترسم از ان است که ان روز نشانت بدهند من با دیدن تو فریادم بلند شود و بگویم من ایشان را بارها بارها دیدم اما نشناختم در حالی افتخار من در ادعا شوق دیدارت بود
حفظ ابرو کن اقا جان