دست‌نوشته‌های کمیل

بایگانی

ضرب المثل 124

پنجشنبه, ۹ فروردين ۱۴۰۳، ۱۱:۲۲ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم 
زنی به قصد آن که شوهرش را احمق کند، به یاری پیرزنی، کله خری به دست آورد و در حیاط خانه مشغول بیرون آوردن مغز خر بود تا به خورد شوهرش بدهد که شوهر از در وارد شد و از زن در مورد کله خر پرسید.
زن گفت: «چیزی نیست. این کله خر در منقار کلاغی بود که از بالای حیاط می گذشت، اما کلاغ نتوانست وزن آن را تحمل کند و رهایش کرد و کله خر افتاد در این لگن.» مرد سری به علامت قبول تکان داد و به اتاق رفت. 
همسر مرد به پیرزن گفت: «فعلاً این سر خر را جایی پنهان کن تا بعد به آن بپردازیم.» پیرزن گفت: «دیگر به کله خر نیازی نیست کسی که چنین سخنان بیهوده ای را باور کند، به خوردن مغز خر نیازی ندارد!»

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳/۰۱/۰۹
داود احمدپور

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی