دست‌نوشته‌های کمیل

بایگانی

شهید مهدی باکری 56

دوشنبه, ۲۸ اسفند ۱۴۰۲، ۱۱:۵۰ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم 
 

ایشان در ارتباط با بیت‌المال خیلی حساس بودند ما در زمانی که در اهواز بودیم مسئولیت اداره خانه به من محول شده بود، یک روز قرار بود بچه‌های لشکر به عنوان مهمان به خانه ما بیاید‌، من از آنجا که فرصت نکرده بودم نان تهیه کنم به مهدی گفتم که وقتی عصر می‌آیید نان هم تهیه کنید مهدی که هم‌ طبق معمول عصرها دیر به خانه می‌آمدند -بنابه شرایط کاری- از آنجا که نانوایی‌ها بسته بودند نتوانسته بود نان تهیه کند زنگ زدند‌ که از لشکر نان بیاورند البته از امکانات لشکر هیچ وقت استفاده نمی‌کردند ولی چون مجبور بودیم این کار را کردند، نان را که آوردند مهدی پنج، شش تا برداشت و آورد بالا با تأکید گفت که تو حق نداری از این نان استفاده کنی چون که این‌ها را مردم برای رزمندگان اسلام ارسال کرده‌اند و چون تو رزمنده نیستی پس حق خوردن از این نان‌ها را نداری، من هم مجبور شدم از خرده نان‌هایی که قبلاً در سفر مانده بود استفاده کنم، البته این مراعات ایشان را می‌رساند نسبت به بیت‌المال والا خدای ناکرده سوء برداشت نشود.

🌷 شهید مهدی باکری🌷

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲/۱۲/۲۸
داود احمدپور

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی