سید مرتضی 116
بسم الله الرحمن الرحیم
#شهید_آوینی : حالا انسان میفهمد که اساس تمام امور ، باور است و این شک است که انسان را با درد و رنج هزار تکه میکند.
وای از پیچیدگی نفس انسان..! شیطان را از در میرانی ، از پنجره باز میآید و چه وسوسهها که در انسان نمیکند! میگوید: برو با تقوای بیشتر خود را بساز ، ایمانت را قوی کن و باز گرد. با سلاح تزکیه و تقوا میآید که تو را از جنگیدن باز دارد. اما مگر همین تزکیه و تقوا نیست که تو را به جنگیدن امر میکند؟ پس لبیک بگو و حرکت کن. بجنگ. اگر بروی ، دیگر امکان اینکه از بار نخست قویتر بازگردی وجود ندارد.
خدایا ، وقتی انسان این بچههای بسیجی را میبیند که با چه اطمینانی از بهشت و دوزخ سخن میگویند ، از خودش شرمنده میشود. آنوقت ما چطور خود را روشنفکر بدانیم و این واژه را با خود حمل کنیم؟ به قول اماممان ، امروز این مردمند که چراغ راه روشنفکرانند. ما تازه ادعا داریم که میخواهیم مسائل مردم را حل کنیم. مسائل خودت را حل کن ، مسائل مردم پیشکشت! پس چرا ما به خود مغروریم؟ آخر چه داریم؟ ذرهای از صفا و خلوص این مردم ، ای برادر ، برای من و تو کتابی است که تا آخر عمر هم نخواهیم توانست که بخوانیم. خدایا چه کنم؟ چرا من نمیتوانم مانند این مردم عاشق باشم؟ عاشق تو... عشقی که منتهای آمال من است...