زرنگی یا تباهی
بسم الله الرحمن الرحیم
عده ای از بازاریان مشهد خدمت ایه الله میلانی رسیدند اقای میلانی به بازاریان گفت مراقب باشید این در و دهاتی ها سرتان کلاه نگذارند بازاریان با تعجب گفتند اقا این دهاتی ها هر از بر تشخیص نمیدهند چطور سر ما کلاه میگذارند ؟
اقای میلانی فرمودند نکته همین جاست چون انها تشخیص نمیدهند شما طمع میکنید گران فروشی جنس بنجل را خورد مشتریانتان میدهید
------
مردی دهاتی به شهر آمد. به مغازه بقالی رفت و روغن نباتی درجه یکی خرید. بقال روغن درجه دو را به جای درجه یک به او قالب کرد و بر زرنگی خود خندید.
شاگرد مغازه گفت: ای ارباب تو گمان نکن با 10 تومان کلاهی که سر او گذاشتی برنده شدی. تو ده تومان از او مال دنیا گرفتی که تمام میشود ولی او با ده تومانی که به تو داد، این دنیا و آن دنیای تو را از تو گرفت. او را خنگ و خودت را زرنگ حساب نکن. زرنگ و برنده واقعی اوست.
گاهی ما گمان میکنیم که زرنگی کرده و بردهایم در حالی که شدید باختهایم. بدبختترین انسان کسی است که بهشت را به ارزانترین قیمت بفروشد.