دست‌نوشته‌های کمیل

بایگانی

امام خمینی 459

دوشنبه, ۱۶ بهمن ۱۴۰۲، ۰۱:۳۶ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم 
 

صداقت سیاسی امام خمینی

🖊یادداشت روزانه مورخ خبیر انقلاب اسلامی؛ حجت‌الاسلام و المسلمین سیدحمید روحانی از روزهای پیروزی انقلاب اسلامی

1357.11.6

🔹امروز یک‌باره در اقامتگاه امام شایع شد که بختیار قرار است برای دیدار امام به پاریس بیاید گفتند قطب‌زاده نیز طی مصاحبه‌ای با تلوزیون فرانسه اعلام کرده است که امام او را بدون این‌که استعفا دهد به حضور بپذیرد.

🔸امام طی مصاحبه‌ای رسما اعلام کرد که بختیار را تا از سمت غیرقانونی خود استعفا ندهد و از جنایاتی که در دوران دولت غیرقانونی خود مرتکب شده است استغفار نکند به حضور نمی‌پذیرم.

🔹گفتند نقشه‌ای از سوی قطب‌زاده و یزدی طرح شده بود که بختیار را با امید این‌که امام او را بدون استعفا به حضور می‌پذیرد به فرانسه بکشانند و آن‌گاه که او را در مقابل عمل انجام شده قرار دادند دور او را بگیرند و او را مجبور کنند که برای این‌که آبروریزی برای او به بار نیاید از سمت خود استعفا دهد و با امام ملاقات کند لیکن امام اهل خدعه حتی با دشمن نیست.
 

گفتند سرکرده منافقین #مسعود_رجوی و همدست‌های او به اصطلاح پیام پشتیبانی از امام فرستاده‌اند و قطب‌زاده و یزدی و دیگر دار و دسته «نهضت آزادی» تلاش زیادی کردند که امام را بر آن دارند که به پیام آنان پاسخ دهد، لیکن موفق نشده‌اند.

🔸امام پس از نماز مغرب و عشا چند لحظه‌ای در جمع نمازگزاران نشستند یکی از حاضران پرسید:«شنیده‌ام شاه می‌خواهد به ایران برگردد، در این مورد نظر شما چیست؟» امام پاسخ داد:«شاه سابق اگر می‌توانست برگردد چرا رفت! او دیگر جرأت نمی‌کند به ایران بیاید.» یک دانشجوی لبنانی پرسید:«انقلاب شما محدود به ایران است یا همه کشورهای اسلامی را در برمی‌گیرد؟» امام پاسخ داد:«ان شاء الله با آشنایی همه مسلمانان در کشورهای اسلامی به وظایف دینی‌شان انقلاب اسلامی جهانی می‌شود.»

🔸این روزها علاوه بر این‌که تلفن‌های مشکوک و تهدیدآمیز به دفتر امام در نوفل‌لوشاتو می‌شود، چهره‌های مرموز، غیرعادی و به‌ظاهر روانی نیز فراوان در محوطه اقامتگاه امام دیده می‌شوند. امروز جوانی که در محوطه باغ سیب ایستاده بود و به ظاهر ایرانی بود، هنگامی که یک نفر از اهالی نوفل‌لوشاتو برای اظهار پشتیبانی از امام وارد باغ شد و با اطرافیان امام سرگرم گفتگو بود، این جوان به او نزدیک شد و سیلی محکمی به او زد و پا به فرار گذاشت. چند نفر همراه او دویدند نمی‌دانم توانستند او را دستگیر کنند یا نه.

منبع: فصلنامه تخصصی پانزده خرداد، شماره6، زمستان 1384، ص294-293.
 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲/۱۱/۱۶
داود احمدپور

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی