حسن اقای تهرانی مقدم
چهارشنبه, ۲۲ آذر ۱۴۰۲، ۱۰:۵۲ ق.ظ
بسم الله الرحمن الرحیم
چقدر آه کشیدم تو را مگر بنویسم
تو را به رنگ نفس های شعله ور بنویسم
چقدر خاطره باید چقدر واژه و تصویر
که وسعتت را هر چند مختصر بنویسم
چقدر آتش باید چقدر ترکش و باروت
که بیشتر بتوانم که بیشتر بنویسم
چقدر واژه آرام دارم اما باید
تو را همیشه هم آغوش با خطر بنویسم
تو رود بودی شاید و یا نسیم که باید
تو را زغربت این خاک رهگذر بنویسم
کدام روز می آیی کدام گوشه دنیا
که رفتنت را این بار هم سفر بنویسم
سراسر آتش و آبم شبیه شمعی سوزان
که شعله شعله از آن چشم های تر بنویسم
نگاه می کنم اما به چشم های زلالت
که این غروب غم انگیز را سحر بنویسم
۰۲/۰۹/۲۲